چگونگي رويارويي دولت اسلامي با جريان ارتداد (202)

ساخت وبلاگ

چگونگي رويارويي دولت اسلامي با جريان ارتداد  (202)

 

(برگرفته از کتاب ارزشمند « روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم»)

به قلم :  استاد ابوحمزه المهاجر هورامی

 

بسم الله  و الحمد لله

اما بعد :

پيش از اين گفتيم كه گام نخست براي مبارزه با جريان ارتداد، نفوذ به قبايل از دين برگشته از طريق مسلمانان همان قبايل بود. رسول خدا صلى الله عليه وسلم در نخستين اقدام براي رويارويي با جريان ارتداد كه آغازش در زمان خود ايشان بود، نامه ها و پيك هايي به آندسته از قبايل فرستادند كه مدعيان دروغين نبوت در آنها ظهور كرده بودند تا كساني را كه بر اسلام ثبات ورزيده اند، گرد هم آورند و آنها را براي مبارزه با جريان ارتداد، آماده كنند.

 ابوبكر صديق نيز براي ريشه كن كردن جريان ارتداد، همين شيوه را در پيش گرفت و كوشيد تا با آگاهي دادن به مردم و روشن كردن هويت اين جريان، عموم مسلمانان را بر ضد مرتدان بسيج كند؛ وي موفق شد با مسلماناني كه بر اسلام ايستادگي كردند، ارتباط برقرار كند و از طريق آنان، مقدمه ي لشكركشي به سوي مرتدان را فراهم نمايد. ابوبكر صديق در راستاي همين استراتژي با سركردگان مرتدان و همچنين سرآمدان مسلمان، نامه نگاري كرد تا از خلال مكاتبات و وقت كشي، برخي از اهداف از قبيل فراهم شدن وقت مورد نياز، براي بازگشت لشكر اسامه، تحقق يابد.

وي، همانند رسول خدا صلى الله عليه وسلم نامه هايي به اهل يمن و ديگران فرستاد و از آنان خواست تا تمام تلاش خود را براي رويارويي با مرتدان بكارگيرند. ابوبكر براي مسلمانان، مناطقي را تعيين كرد و به آنان دستور داد در محلهاي تعيين شده، گرد هم آيند تا فرمان نهايي او براي رويارويي با مرتدان به آنان برسد. اين كار، مقدمه ي گسيل لشكرهاي ساماندهي شده و منظم بود . در اين ميان، همراهي مسلمانان ثابت قدم بر توفيق حكومت براي مبارزه با مرتدان افزود. برخي از مسلمانان ثابت قدم مانند عدي بن حاتم طائي و زبرقان بن بدرتميمي، زكات قبايل خود را به مدينه آوردند.

 نامه نگاري ابوبكر و نفوذ به قبايل مرتد، پيامدهاي زير را دربرداشت:

1ـ ابوبكر صديق - رضي الله عنه - توانست از اين طريق، استراتژيش را در فراخوان عمومي بر ضد مرتدان و تقويت بنيه ي دفاعي و تهاجمي لشكر اسلام تحقق بخشد و وقت مورد نياز براي اين منظور را به دستآورد تا با امكانات و توانايي بيشتري به جنگ با مرتدها برود و به جيوش اسلامي، نظم و سامان كافي ببخشد.

2ـ ابوبكر صديق  از طريق نامه نگاري، به بازپروري ايماني مسلمانان ثابتقدم پرداخت و آنان را براي رويارويي با مرتدها به گونهاي آماده كرد كه برخي از ايشان (مانند عدي بن حاتم  در فتح عراق) در مقام فرماندهي فتوحات اسلامي قرار گرفتند.

3ـ ابوبكر صديق  از طريق ارتباط با مسلمانان ثابت قدم درميان قبايل مرتد، موفق شد در برخي از مناطق، لشكرگاه هايي از نيروهاي مسلمان ايجاد كند كه با رسيدن سپاهيان اسلام، به آنجا مايه ي قوت لشكر اسلام شدند. گام بعدي براي مبارزه با مرتدها، گسيل لشكرهاي منظم به مناطق از دين برگشته بود.

لشكر اسامه پس از چهل روز يا دو ماه از جهاد بازگشت و پس از رسيدن اين لشكر، ابوبكر صديق  براي رويارويي با مرتدان، رو به ذيقصه نهاد. صحابه به ابوبكر صديق پيشنهاد كردند كه فرد ديگري را به فرماندهي لشكر بگمارد و خودش به مدينه بازگردد و به اداره ي امور مسلمانان بپردازد. عايشه ي صديقه مي گويد: ابوبكر شمشير به دست گرفت و سوار بر اسب، روي به ذي قصه نهاد. علي بن ابيطالب افسار اسب ابوبكر را گرفت و گفت: "اي خليفه ي رسول خدا! هيچ معلوم است كجا ميروي؟ اينك همان چيزي را به تو ميگويم كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم روز احد فرمودند:  شمشيرت را در غلاف كن وما را در غم و مصيبت از دست دادنت، منشان و به مدينه بازگرد كه به خدا سوگند اگر تورا از دست بدهيم، هرگز براي اسلام، نظام و ساماني نخواهد ماند." و اين چنين ابوبكر به پيشنهاد علي  به مدينه بازگشت  [1]منظور علي - رضي الله عنه -   فرموده ي رسول خدا صلى الله

عليه وسلم به ابوبكر  در جنگ احد است كه مي خواست با پسرش عبدالرحمن كه در آن جنگ در صف مشركان بود، بجنگد؛ اما رسول خدا صلى الله عليه وسلم به ابوبكر - رضي الله عنه - دستور دادند تا شمشير در غلاف كند و به جاي خود بازگردد.

ابوبكر صديق يازده پرچم براي قشون اسلامي بست و براي هر لشكري، يك فرمانده تعيين كرد.[2] وي به فرماندهان لشكرها دستور داد تا در مسير حركت خود، ديگر مسلمانان را نيز به خروج در راه خدا فرا خوانند. اين لشكرها عبارتند از:

1ـ  لشكر خالد بن وليد كه به سوي بني اسد، بني تميم و سپس به يمامه اعزام شد.

2ـ لشكر عكرمه پسر ابوجهل، به سوي مسيلمه ي كذاب (بني حنيفه) و پس از آن عمان، مهره، حضرموت و يمن گسيل شد.

3ـ لشكر شرحبيل بن حسنه به دنبال عكرمه  به يمامه گسيل شد و مأموريت يافت تا به حضرموت نيز  برود.

4ـ لشكر طريفه بن حاجزبه سوي بني سليم از هوازن فرستاده شد.

 5ـ لشكر عمرو بن عاص به قضاعه گسيل شد.

 6ـ جيش خالد بن سعيد بن عاص به اطراف شام اعزام شد.

7 ـ لشكر علاء بن حضرمي  رهسپار بحرين شد.

 8ـ لشكر حذيفه بن محصن غلفاني به سوي عمان گسيل شد.

9ـ لشكر عرفجه بن هرثمه به مهره اعزام شد.

10ـ لشكر مهاجر بن ابياميه  به يمن (صنعاء و سپس حضرموت) فرستاده شد.

11ـ لشكر سويد بن مقرن  به تهامه ي يمن اعزام شد.

روستاي ذي قصه، پايگاه گسيل لشكرها به سوي مناطق عملياتي قرار گرفت. چگونگي برنامه ريزي

ابوبكر در دسته بندي و گسيل لشكرها، بيانگر دانش جغرافيايي و خبرگي دقيق و بي نظير وي مي باشد.  بازنگاهي به عملكرد ابوبكر صديق در جريان گسيل لشكرها، اين نكته را روشن ميكند كه ابوبكر  شناخت جغرافيايي زيادي به شبه جزيره ي عرب داشته و پستي و بلنديها، پراكندگي جمعيت و راههاي ارتباطي آن را خوب مي شناخته است. ابوبكر صديق همواره از طريق پيكهاي نظامي، از اوضاع و احوال جبهه ها باخبر بود. برخي از افرادي كه به عنوان پيك نظامي، درميان لشكرها و مقر فرماندهي در آمد وشد بودند، عبارتند از: ابوخيثمه ي نجاري انصاري، سلمه بن سلامه، ابوبرزه ي اسلمي وسلمه بن وقش  .[3]

جنگاوري و توان بالاي سربازان اسلام در ميدان نبرد و جهاد، پيامد حضورشان درجنگها و غزوه هاي زمان رسول خدا صلى الله عليه وسلم بود كه در مناطق مختلف شبه جزيره روي داد.خالد بن وليد - رضي الله عنه - كه توانايي و خبرگي جنگي بالايي داشت، در جنگ با مرتدها و در فتوحات اسلامي سرآمدترين فرماندهي لشكريان اسلام بود.

دسته بندي و تقسيم لشكر اسلام، استراتژي نظامي مهمي بود كه بلافاصله پس از ظهور جريان ارتداد و به سبب پراكندگي مناطق از دين برگشته، انجام شد تا هرگونه فرصتي را از قبايل مرتد بگيرد و مانع از آن شود كه مرتدها با هم متحد و يكجا شوند. به همين خاطرهم، جريان ارتداد در مدت زمان اندكي (چيزي حدود سه ماه) سركوب شد.

ابوبكر صديق  در حملاتي پياپي، مرتدها را غافلگير كرد تا هيچ فرصتي براي يكپارچگي واتحاد با هم، بر ضد مسلمانان نيابند. ابوبكر صديق  براي سركوب مرتدها درنگ نكرد تا آنها، گرد هم نيايند و فتنه و آشوبشان بر ضد مسلمانان، خطرناك و دشوار نگردد؛ ابوبكر هرگونه فرصتي را از مرتدها سلب كرد تا نتوانند سر بر آورند و گزندي به كيان اسلامي برسانند.

ابوبكر صديق  حجم جريان ارتداد و بزرگي ابعاد پرخطرش را دريافت و دانست كه اندكي درنگ در رويارويي با مرتدها، به زبانه كشيدن آتش زير خاكستر مي انجامد و هر تر و خشكي را مي سوزاند و كيان اسلامي را نابود مي كند. بدون ترديد ابوبكر صديق سياستمدار خبره و نظامي كارآزموده اي بود كه توانست از عهده ي امور برآيد و با برنامه ريزي درست و شايسته اش، مشكلاتي آنچناني را حل و فصل كند.[4]

نامه ي ابوبكر صديق  به مرتين  قبايل بر دو محور استوار بود:

1ـ دعوت و فراخوان مرتدان به رجوع دوباره به اسلام.

2ـ بيان عاقبت ارتداد و فرجام كساني كه بر آن سرسختي كنند.

ابوبكر صديق  در نامه هاي يكساني كه به تمام امرا و فرماندهان نوشت، آنان را در جنگ با مرتدان به رعايت پارهاي از امور فرمان داد و صريح و بدون هيچ ابهامي دستور داد تا پيش از پيكار، مرتدها را به اسلام دعوت دهند و از جنگ با آنان كه دعوت حق را مي پذيرند، خودداري كنند و بر اصلاح بندگان از دين برگشته، حرص و اشتياق وافر داشته باشند. ابوبكر صديق فرماندهان لشكري را دستور داد تا پس از پذيرش دعوت حق از سوي مرتدها، با رويكرد ديگري غير از جنگ با آنان برخورد كنند و به جاي پيكار با آنها، آموزه هاي ديني را به آنان آموزش دهند و حقوق و وظايف دينيشان را براي آنها روشن كنند.

البته فرمان ابوبكر درباره ي عدم درنگ مجاهدان صريح بود و به آنان دستور داد تا در پيكار با مرتدها تأخير نكنند و پيش از پيروزي و غلبه بر آنان، دست از جنگ نكشند. ابوبكر صديق به سپاهيان اسلام دستور داد تا دعوت را سرلوحه ي جهاد و پيكار خود قرار دهند و به محض پذيرش دعوت از سوي دشمن، دست از پيكار بكشند؛ چراكه هدف نهايي از جنگ با مرتدان، فراخوان آنها به ديني است كه از آن بيرون شده اند. ابوبكر صديق اين فرمان را براي اميران لشكري صادر كرد و از لشكريان خواست تا اساس پيكارشان را بر مبناي دعوتي قرار دهند كه هدفي واحد و يكسان با جهاد دارد كه همان دفاع و پشتيباني از اسلام مي باشد .[5]

استراتژي عمومي ابوبكر صديق  براي فرماندهي لشكرها در موارد زير خلاصه مي شود:

1ـ همكاري و رابطه ي تنگاتنگ لشكرهاي مختلف به گونه اي بود كه با وجود استقلال فرماندهي لشكرها و دوري مناطق عملياتي هر يك از لشكرها از يكديگر، فعاليت تمام آنها تحت يك فرماندهي كل قرار گرفته بود و خليفه در مدينه، جريان پيكار و نبرد مسلمانان را فرماندهي مي كرد؛ علاوه بر اين، چگونگي ارتباط و پيوست لشكرها با هم و يا جدايي و پراكندگي آنها از هم به عنوان يك استراتژي نظامي و عملياتي، بيانگر پيوستگي و رابطه ي تنگاتنگ لشكرها با يكديگر مي باشد.

2ـ ابوبكر صديق براي حفظ مدينه ي منوره ـ مركز خلافت ـ نيروي ويژه اي را بكار گرفت و در اين باره با بزرگان صحابه نيز مشورت و رايزني كرد و از آنان خواست تا او را در سياستهاي راهبردي خليفه در جريان جنگ و اداره ي امور راهنمايي كنند.بزرگاني چون عمربن خطاب ، علي بن ابي طالب، عثمان، طلحه، زبير، ابوعبيده وسعدبن ابي وقاص لحظه اي در اين ورطه ي حساس خليفه را تنها نگذاشتند.

3ـ ابوبكر صديق مسلماناني كه درميان قبايل مرتد بودند را به  كار گرفت. او،  براي بكارگيري مسلمانان تمام قبايل در رويارويي با جريان ارتداد از يك سو به فرماندهان لشكري دستور داد تا در مسير حركتشان به سوي مناطق عملياتي، مسلمانان قبايل مختلف را همراه خود كنند و از ديگر سو فرمان داد كه برخي از اين مسلمانان، به عنوان نيروهاي پشتيباني، در مناطق خود بمانند و از مناطق تحت كنترل خود، در برابر حملات احتمالي مرتدها، دفاع كنند.

4ـ ابوبكر صديق براي عملياتي كردن برنامه هاي جهادي خود بر ضد مرتدها، حيله هاي جنگي و غافلگيرانه اي در پيش گرفت؛ ابوبكر صديق در گسيل لشكرها با حفظ اسرار و برنامه هاي نظامي خود به گونه اي هشيارانه و محتاط عمل ميكرد كه مقصد لشكرها، همواره پوشيده بود و سبب ميشد تا دشمن غافلگير شود . چگونگي فرماندهي ابوبكر صديق در جريان جنگهاي ارتداد، بيانگر دانش و پختگي سياسي ابوبكر و تجربه ي عملي و كارآزمودگي آن بزرگوار مي باشد كه نصرت و ياري خداوند متعال را به همراه داشت.

عده ايي از مورخين و مفسرين متا خر تاريخ اسلام سعي داشته اند چهره ي ابوبكر صديق را در جنگ با جريان ارتداد بسيار خشن نشان دهند و حتي عده ايي علت ارتداد را در بعضي از نقاط نپذيرفتن خلافت ابوبكر از سوي قبايل دانسته اند در صورتي كه شروع جريان ارتداد از اواخر حيات رسول الله صلى الله عليه وسلم بوده است ايمان سطحي و وابستگي هاي جاهليت و همچنين عدم تمكين از يك حكومت مركزي و ...باعث شد كه رو بسوي ارتداد و عدم پذيرش دستورات حكومت اسلامي آورند آنها همچون مهاجرين و انصار از صافي تحمل مشقت براي دين عبور نكرده بودند و به دنبال بهانه ايي بودند كه به گذشته ي خود باز گردند و مطمئنا هر كس غير از ابوبكر خليفه مي شد با اين جريان روبرو مي شد و همان طور كه قبلا ذكر شد ارتداد اوليه از زمان خود آ ن حضرت صلى الله عليه وسلم شروع شد با ظهور افرادي چون مسيلمه و اسود عنسي.

 

 

 



[1]ابن کثیر ،  البداية و النهاية ، ج 9 ص 913  

[2] محمود شاكر ،التاريخ الاسلامي، الخلفاء الراشدون: بیروت ، المكتب الاسلامي، چاپ پنجم 1421ق، ص 110

[3]شوقي ابوخليل ،في التاريخ الإسلامي ، بيروت ، دار الفكر ، 1994م ، ص 1033

[4] ابوخلیل ، التاريخ الإسلامي  ج3 ص 91

[5]سيد عمر ،الدور السياسي للصفوة في صدر الإسلام: القاهرة. دار السلام للطباعة والنشر والتوزيع والترجمة ،الطبعه الأولى-
2010 م ، ص 131


موضوعات مرتبط: آثار ابوحمزه المهاجر هورامی روشنگران...
ما را در سایت روشنگران دنبال می کنید

برچسب : چگونگي,رويارويي,دولت,اسلامي,جريان,ارتداد, نویسنده : rawshangarana بازدید : 201 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 2:14