تطبيق سناريوي ارتداد تمام شيعيان دنيا بر وضع موجود و هدف از طراحي چنين پروژاي(216)

ساخت وبلاگ

تطبيق سناريوي ارتداد تمام شيعيان دنيا بر وضع موجود و هدف از طراحي چنين پروژاي(216)

 

 

(برگرفته از کتاب ارزشمند « روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم»)

به قلم : استاد ابوحمزه المهاجر هورامی

 

بسم الله  و الحمد لله

اما بعد :

قبل از پرداختن به اصل موضوع و سپردن قضاوت به خوانندگان، لازم است جهت روشن شدن اين موضوع مقدمه اي تاريخي در باره ي جهاد در عراق بر علیه اشغالگران آمریکائی  بيان شود كه مي تواند كمك مفيدي باشد :

در 11 فوریه 2003  اسامه بن لادن در نامه ای به مردم عراق ، که از طریق شبکه الجزیره پخش شد به آنها هشدار داد که خود را برای یک جنگ صلیبی با هدف اشغال یکی از پایتختهای قدیمی جهان اسلام ، چپاول ثروتهای مسلمانان ، و روی کار آوردن یک رژیم دست نشانده برای پیروی از دستورات واشنگتن و تل آویو به منظور صاف کردن راه تاسیس «یک اسرائیل بزرگ» آماده کنند. او به مردم عراق توصیه کرد برای یک جنگ طولانی علیه صلیبیون و بویژه درگیر شدن در یک جنگ شهری و خیابانی آماده شوند ، در ضمن روی اهمیت عملیاتهای شهادت طلبانه ای که ضربات و آسیبهای بی سابقه ای را بر پیکر آمریکا و اسرائیل وارد کرده تاکید نمود.

بن لادن حتی جهادگران عراقی را تشویق نمود تا تحت یک «همگرایی منافع» با «سوسیالیستها ی کافر» مثل بعثی ها و دیگر گروهها، علیه صلیبیون همکاری کنند . ارسال این پیام آشکاربن لادن آنهم پنج هفته قبل از تهاجم نیروهای آمریکایی و انگلیسی به عراق، با اقدامات فعالانه تری همراه شد.

نیروهای القاعده ،در همان اوایل امر حمله آمریکا به عراق، به همراه نیروهای صدر شیعه مذهب وبه دفاع ازمردمان شیعه ونهضت آنها، متحداً در شهرهای شیعه نشین به جنگ با آمریکا به عنوان دشمن مشترک می پرداختند وصدها جوان خود را در این راه فدا نمودند . اما زمانی که رهبران شیعه مذهب عراق  به همراه اخوان الشياطين و بعضي از عشاير اهل سنت با آمریکا متحد شدند وبر علیه مجاهدین وتحت رهبریت سکولارهای مرتد کرد وشیعه وارد جنگ با آنها گردیدند، جنگي ناخواسته بر مبارزين آزاديخواه  تحميل گردید.

 تمام نیروهای مقاومت وجهادی عراقی با اين مزدوران جنگیدند .حتی گروههای شیعه مذهب هم با اشغال گران ومتحدین آنها وارد جنگ شدند. پس از شدت یافتن مبارزات اشغالگری نیروهای متحد سنی وشیعه در عراق، سیستانی به بهانه بیماری به انگلیس می رود وبه دنبال آن به پیروان ومقلیدنش دستور داد که با اشغالگران نجنگند ودر عوض تبدیل به چشمان بومی آمریکا، انگلیس و متحدین سکولارشان گشتند، قدرت نظامی و تبلیغاتی وجاسوسی خود را در اختیار اشغالگران سکولار قرار دادند وبه تمام نیروهای مقا ومت اعم از شیعی وسنی حمله بردند؛ که جنایات آنها در حق شیعیان نجف وکربلا وتیر اندازی در محيط قبر علی بن ابی طالب علیه السلام وقتل عام پناهندگان آن مشهور وعیان است .

 با این وجود مقاومت مردمی همچنان به قوت خود ادامه داشت. اما زمانی که دیدند که قدرت مقابله با هر دو نیروی متحد سنی وشیعه را ندارند واحتمال تکرار ویتنام ثانی می رود، دست به توطئه وحشتناک وهمیشگی خود در طول تاریخ زدند وآن هم اختلاف وتفرقه به بهانه های مذهبی، و انحراف لوله های تفنگ از نشانه گیری به سمت اشغالگران مهاجم به طرف نیروهای مقاومت  وفرسوده کردن تدریجی آنان .

تا این زمان نیروهای جهادی سنی به همراه شیعیان متفقاً از کربلا ونجف دفاع می کردند ودر شهرهایی هم که جمعیت شیعه و سنی با هم به سر می بردند باز این تعاون  وهمکاری در جنگ با دشمن مشترک وجود داشت . اما فریب خوردگان اکثراً شیعه مذهب  طرفدار حکومت  دست نشانده ی اشغالگران  ، طبق نقشه آمریکا ومتحدینش آتش فتنه را شعله ور ساختند و اکثر مبارزین نیز در دام آن افتادند . فریب خوردگان مذهبی سيستم سکولار  شعار «الثار، الثار، من تکریت و الانبار» را سر دادند وخواستند انتقام 1400 سال پیش امام حسین را از قاتلانش بگیرند و اهل سنت را قاتل می دانستند ! واین در حالی است که قاتلان امام علی وامام حسین یاران خودشان بودندو... .

به همين راحتي مذهبیون شیعه عراق فریب سکولار های شیعه را خوردند وبسياري از عشاير سني مذهب هم ابزار دست دیکتاتوری سکولاریسم گشتند که هیچ اعتقادی نه به احکام اسلامی سنی داشتند ونه شیعی . با اين وجود هنوز گروههايي از تشيع به همراه گروههايي از اهل سنت متحداً  با اين فريب خورده هاي شيعه و سني در حال جنگ بودند .

در واقع جنگ القاعده سنی مذهب وعصائب اهل حق شیعه مذهب  با آن ها به خاطر مذهبشان نبود ، بلکه به دلیل خیانت آن ها به تمام مذاهب آسمانی واتحاد با دشمن همه ی ادیان آسمانی وپیوستن به اتحاد نامبارک سکولاریسم جهانی ومرتدین محلی  بود .در واقع شیعیان فریب خورده ی دست سکولارها آغازگر جنگ بی فایده وانحرافی مذهبی در عراق بودند، نه مجاهدین سنی مذهب یا شیعه مذهب مخالف اشغالگران ومتحدینشان .

گروههاي مزدور شيعه مذهب اکثر دانشمندان وعلمای دینی واساتید دانشگاهی اهل سنت را به قتل رساندند ، هزاران پیر وجوان را به خون غلطاندند ، به ناموس وآبروی هزاران دختر وزن اهل سنت تجاور کرده و هزاران نفر را ربودند که هنوز هم مشخص نیست در کدام یک از زندانهای آنها یا اشغالگران به سر می برند، خانه ها ومغازه های بسیاری را آتش زده وهزاران نفر را آواره نمودند، در میان نماز گزاران، دانش آموزان مدارس، بازارهای پرازدحام اقدام به بمب گذاری نمودند وهر بار آن را به یکی از گروهای سنی یا شیعی نسبت می دادند. اسارت سربازان انگلیسی با ریش مصنوعی در حین بمب گذاری در بازار پر ازدحام عراق همه چیز را  برای عاقلان فاش ساخت .اما مصیبت فراگیر تر از آنی شده بود که برای عامه مردم درگیر جنگ قابل فهم گردد ...

 با این وجود همین فریب خوردگان دست سکولارها ومرتدین محلی به علمایان ودانشمندان و مساجد اهل سنت نیز رحم نکردند . در همان ابتدای ورودشان به بغداد بیشتر از 30 مسجد را اشغال کردند ، در بصره ، العماره ، السماوه والناصریه مساجد زیادی را تصاحب کرده و در شهر الحله حتی یک مسجد هم برای اهل سنت باقی نگذاشتند و... آنها یک جهنم واقعی به سبک دنیا رابرای اهل سنت عراق بوجود آوردند.

با تمام این مقدمه چینی های مهاجمین سکولار وفریب خوردگانشان، جنگ مردمی میان شیعه وسنی شعله ور گردید  ، واشخاص صرفاًبه خاطر اسم شناسنامه ای کشته می شدند . مصیبت چنان گسترده ووحشتناک بود که خیلی از جماعتها را به کام خود فرو برد واحزاب سابقه دار هم نتوانستند کاری از پیش برند.

پس از گسترش فتنه، به حدی که طراحان مد نظرشان بود، اشغالگران به چهره ی فرشتگان نجات وارد مرحله ی دوم نقشه خود گشتند. آمریکا جهت عميق نمودن اختلافات و گرم نمودن بازار خون ريزي مسلمين بسیاری از عشایر اهل سنت را نيز مسلح کرد وصحوات رابوجود آورد . اکثر مقاوت شیعه هم با دولت مرکزی مصالحه کردند .

از شیعیان ، گروههایی که از جیش المهدی صدر جدا شده بودند به همراه دیگر مجاهدین در حال مبارزه با اشغالگران شدند و اين مخالفت شيعيان با حكومت دست نشانده ي مركز تا زماني كه  فرمانده ابومصعب زرقاوي شعار «الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ»  را جزو عقيده ي خود و جماعتش نمود  ادامه داشت . يكي از ثمرات اين شعار ، چنانچه بعداً ذكر خواهد شد ،علاوه بر قتل عام بی رحمانه ی شیعه و سنی توسط همدیگر و انهدام مکانهای مذهبی شیعیان و آسوده شدن کفار سکولار و اشغالگر خارجی و نوکران محلی آنها، اين بود كه شيعيان اختلافات خود را كنار نهاده و  همگي جهت جنگ با القاعده و سپس دولت اسلامي عراق و درنهايت دولت خلافت ابوبکر بغدادی با هم متحد شوند  .

تکمیل این زنجره و پروسه اخلالگری و جنگ ميان مذاهب و قبايل همان چیزیست که دیکتاتوری سکولاریسم جهت تحقق برنامه هایش به آن نیاز دارد واصلا برایش مهم نیست که چقدر خون پیر وجوان ، آبروی زنان ودختران  پایمال شده و هزاران نفر آواره گشته ومکانهای مذهبی ویران گشته و.... مهم تحقق اهداف مادی وسکولاریستی اش می باشد.

یکی از رهبران جهاد می گفت ماهرگز جنگ با شیعیان را آغاز نکرده ایم وپس از شعله ور شدن جنگ نیز چندین بار برای همگان روشن کرده ایم که ما با شیعیان نمی جنگیم چون آنها مذهب تشیع دارند . ما نیازی به جنگ با آن ها نداریم . همچنانکه هیچ نیازی هم به جنگیدن با مرتدینی که با آمریکا همکاری نمی کنند نداریم، آرزوی ما جنگیدن با دشمن اشغالگراست وهرگونه جنگی که در آن مردمان تحت ستم علیه همدیگر به راه بیاندازند در راستای نقشه اشغالگران است وتمام سودش به جیب دشمنانش می رود .

القاعده جهت پرهيز از جنگ مذهبي و هدايت لوله هاي تفنگ به سمت سكولاريستها،  به پارلمان کردهای سکولار مرتدی که خود را نماینده کردهای عراق می دانستند حمله برده وتعداد زیادی از آن ها را به قتل رساندند وبا کردهای سکولار هم اعلان جنگ نمودند. هماهنگ با اين حمله  با عربهایی که از میان سنی ها به نفع دیکتاتوری سکولاریسم وآمریکا پایگاه هایی به نام «صحوه» باز کرده بودند اعلام جنگ نموده و هزاران نفر از آنها را به قتل رساند و با اين اقدامات مي خواست به همگان بفهماند كه جنگ ما مذهبي نيست ودشمن شماره یک القاعده وتمام مجاهدین دنیا دیکتاتوری سکولاریسم واشغالگران سکولار ومرتدین محلی هستند وهر کسی با این گروهها متحد شود در واقع با القاعده اعلام جنگ کرده است . والقاعده برایش فرق نمی کند که این خائن کرد است یا ترک، عرب، فارس یا .....  یا شیعه است یا سنی یانصرانی یا یهودی .

با اينكه انگليس شيعيان طرفدار خود  همچون سيستاني را با دادن مبالغي ، كه همه از آن باخبريم  ، به دادن فتواهايي بر عليه اهل سنت عراق  كشاند ، اما در ميان جماعت القاعده كساني چون ابوانس شامي رحمه الله وجود داشتند كه در مقالات و نوشته هاي خود «شيعيان را برادر خطاب مي كردند» و ابومصعب نيز به عنوان يك امير و فرمانده ي نظامي از همين شرعيها پيروي مي كرد .

از اين سو، در انگليس، كسي مانند عبد المنعم مصطفى حليمة معروف به أبو بصير  اقامت داشت كه  به جهادي بودن در ميان اهل سنت مشهور شده بود، اما به دليل وجود شرعي هايي در ميان القاعده ي مركز به رهبري اسامه بن لادن و شاخه هاي ديگر القاعده در سرزمينهاي ديگر، چنين شخصي و امثال او  تنها در حد يك نويسنده ي طرفدار جهاد مطرح بودند كه در دارالكفر و دارالحرب به سر مي بردند  نه بيشتر . با متلاشي شدن القاعده ي مركز و كشته شدن بسياري از شرعي هاي القاعده همچون شيخ ابوانس در عراق و غيره، رهبران نظامي چون ابومصعب زرقاوي  از جانب بسياري از مبارزین تبديل به مفتي شدند و لقب شيخ گرفتند  بدون آنكه خودشان چنين ادعايي داشته باشند، اما واقعيت از چيز ديگري صحبت مي كرد .

 به همين دليل، همين رهبران نظامي، در بسياري موارد، در دادن حكم به مخالفين دچار اشتباه مي

شدند و زماني كه كار به جاهاي باريك كشيده مي شود كساني چون اسامه بن لادن به صورت رسمي

و عمومي راهنمايهاي خود را ارائه مي داد .

 البته اين براي رهبران نظامي چون خالد بن وليد  و اسامه بن زيد رضي الله عنهما  كه رسول الله صلي الله عليه و سلم و خلفاي پس از او رهبريت جامعه را در اختيار داشتند و ابومصعب زرقاوي  كه اسامه بن لادن رهبريت كل سازمان القاعده را بر عهده داشت  و امكان راست نمودن خطاهاي آنها وجود داشت  چيز عجيب و تازه اي نبوده و نيست، بلكه عيب از زماني ظاهر مي گردد كه همين  فرماندهان نظامي در فقدان رهبران شرعي خود ، بار مسئوليت آنها را نيز، به حكم ضرورت،  به دوش مي كشند و اكثراٌ روحيه ي نظامي گري بر جريان حاكم مي گردد .

 در زمان فرمانده ابومصعب زرقاوي جهت جبران اين خلاء فقهي كه پيش آمده بود به ناچار آثار كساني چون ابوبصير و ابوقتاده و امثالهم مرجع و منبع گشتند . اين سرآغاز  ورود و جايگزيني علماي كتابخانه اي موجود در سرزمينهاي دارالكفر و دارالحرب با علماي ميداني و موجود در صحنه هاي جهاد و قتال بود، كه به حكم ضرورت و ناچاري،  از جانب عده اي از طرفداران جهاد و مجاهدين انجام گرفته بود .

 اين دسته از علماء كتابخانه اي موجود در دارالكفر و دارالحرب هرگز حاضر نبوده و نخواهند بود كه مانند كساني چون دكتر عبدالله عزام يا ابوانس شامي و... زندگي تحت حاكميت كفار محارب جهاني و مرتدين محلي را رها نموده و به دارالاسلام وسرزمينهايي كوچ كنند كه توسط مجاهدين آزاد گشته است، تا اينكه از نزديك با وضع موجود در تماس بوده و احكامي مناسب از شرع استنباط نمايند. به همين دليل اينها نيز اغلب احكامي كلي ارائه مي دهند و زماني كه كار به تطبيق اين احكام مي رسد دچار اشتباه و سردرگمي مي گردند و مصيبت بار تر از همه اين است كه تمام رسانه ها در اختيار اين شخصيتهاي كتابخانه اي قرار گرفته  و ديدگاههاي اشتباه آنها مطلق انگاشته شده و تبديل به بتي مي گردند كه نبايد از آنها دليل شرعي خواسته شود و خودشان دليل مي گردند !.   

به همين دليل مي بينيم كسي چون ابوبصير كه دولت كافر و محارب انگليس به وي پناهندگي داده و با امكاناتي كه در اختيارش گذاشته است  به راحتي مي تواند به تركيه و حتي سوريه ی درحال جنگ سفر نموده و آشكارا و به صورت مسلح در جمع گروههاي مسلح طرفدار انگليس و آمریکا و مخالف بشار اسد حضور يافته و از آنها حمايت مي نمايد و در كمال آرامش و با برخورداري از امكانات مادي و امنيتي كه سازمان جاسوسي تركيه و انگليس برايش فراهم نموده اند در تركيه برايش سمينار ترتيب داده شده و بر عليه مخالفين انگليس و تركيه سخنراني نموده و پس از انجام وظيفه  باز به انگليس بر مي گردد، و حاضر نمي شود در سرزمينهاي تحت كنترل كساني كه خودش آنها مجاهد مي نامد ساكن شود؛ بلكه سكونت در دارالحرب انگليس را بر سكونت در دارالاسلام ترجيح مي دهد . اين واقعيت يكي از اين علماي كتابخانه اي معلوم الحالي است كه هم اكنون مانع و مصيبتي براي اسلام و عاملي در جنگ رواني بر عليه مجريان قانون شريعت الله و تفرق و جنگهای داخلی میان مسلمین گشته است .

همين شخص در 25 جمادى الأولى/1423 هـ برابر با 3/8/2002 م.  كتابي تحت عنوان « الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ » را  منتشر نموده بود، اين كتاب در زماني تهيه شده بود كه انگليس به همراه آمريكا در تدارك جنگ و اشغال عراق و فراهم نمودن زمينه ي مناسب جهت اين اشغالگري بودند . اما ديديم كه عملاً هيچ استقبالي نه از طرف اسامه بن لادن از آن شد و نه از جانب شرعي هاي القاعده و ديگر جماعتهاي جهادي در عراق . به همين دليل جماعتهايي  از تشيع نيز هنوز وجود داشتند كه با حكومت مزدوراشغالگران در حال جنگ بودند و اگر چه با نيروهاي جهادي اهل سنت متحد نبودند اما در يك مسير و بر عليه دشمن مشتركي در حال جنگ بودند .

اين اصلاً باب ميل اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي نبود و بايد دنبال راهي جهت ايجاد اختلاف بيشتر و شعله ور نمودن جنگ مذهبي و شكاف بيشتر و منفرد نمودن مخالفين خود مي گشتند، به همين دليل فاجعه ي انفجار سامراء را آفريدند، القاعده عراق به رهبريت ابومصعب زرقاوي  با پخش سی دی هایی که در آن نگهبانان کاظمین و شاهدان عینی اعلام کردند که : منفجر کردن قبرها درسامراء در فوریه سال 2006 کار خود نیروهای حکومت دست نشانده آمریکا جهت شعله ور کردن یک جنگ مذهبی بوده است، هر گونه حملات اینچنینی را انکار و رد کرد. وبا فاش شدن اصل قضیه توسط نگهبانان وشاهدان عینی ، مردم به اوج وحشیگری سکولارها در برافروختن جنگی مذهبی وقتل وعام مردم توسط همدیگر پی بردند وفهمیدند که این جنایت کاران سکولاردر راه رسیدن به اهداف پست دنیوی شان حاضرند دین ، مردم ووطنشان را نیز قربانی کنند.

 در همین گیرو دار و تولد فتنه های متعدد ایمن الظواهری طی نامه ای خطاب به زرقاوی تردیدهای موجود و خطرات باز شدن «جعبه پانداوی» عداوت شیعه وسنی  در جهان اسلام را بیان کرد.

الزرقاوی در نامه ای که در ژانویه به ایمن الظواهری نوشت ، برنامه جماعت خود در عراق را یک فرایند چهار مرحله ای به شرح زیر تعریف کرد :

1 . بیرون راندن نیروهای امریکایی و متحدانشان از عراق

2. تاسیس دارالخلافه اسلامی در این کشور

3. آزادسازی دیگر سرزمینهای مسلمان نشین تحت سلطه حکام سکولارو مرتد

4. جنگ علیه اسرائیل

دراینجا سیاست کلی خودش در جنگ با اشغالگران خارجی و مرتدین محلی متحد باآنها  را هدف نخست خود معرفی می کند ودر هیچ یک از موارد یاد شده ما آثاری از کوچکترین اشاره به جنگ با مذاهب وتفاسیر اسلامی نمی بینیم .

اين مجاهدين با در پيش گرفتن چنين سياست آشكار و روشني  نشان دادند كه برای سکولارها ، مذهبی که قرار است قربانی شود تا آنها به اهدافشان برسند ، فرق نمی کند که چه مذهب يا دينی باشد ، به همين دليل آزاديخواهان حق ندارند در دام چنين توطئه ي خبيثي بيافتند  .

در طول تاریخ بشریت  از این گونه توطئه های وحشتناک دیکتاتوری سکولاریسم ، در راستای حفظ قدرت  و منافعش ، نمونه های فراوانی را می توان یافت . از زمانی که فرعون [1] ابتدا در یک جنگ روانی اختلافات عقیدتی میان مردمان سنتی دارای مذهب خرافی با دعوت توحيدي سيدنا موسي را پرورش داده وبا انحراف افکار عمومی و سپس بسیج مردمان فریب خورده، از آنان علیه سیدنا موسی بهره گرفت ، تا امروز که دیکتاتوری سکولاریسم نوین به رهبریت آمریکا و حکام جوجه سکولارش در سراسر دنیا با پرورش اختلافات مذهبی و تولید موجهایي ویرانگر میان معتقدین به ادیان و مذاهب آسمانی، خود بر چنین موجهایی سوار شده و با سوء استفاده از غفلت و نا آگاهی ملتها، قرنهاست که از یک نقشه مشخصی جهت سرکوب و سست کردن جریانات دینی و تحکیم نقشه ها و الگوهای شرک آلود حکومت شان بهره می برند .

 جریانات تاریخی موجود در قرآن و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک سو  ، و پس از آن رخدادهای تاریخی مکتوب بشری از جانبی دیگر، به کرات تکرار این سناریوی وحشتناک را به اثبات می رساند و اینکه برای چنین جنایت کارانی جهت رسیدن به سود و لذت بیشتر، برایشان فرق نمی کند که کدام شريعت آسمانی را ،یا مذهبی از مذاهب اسلامی یا غیر اسلامی را ،قربانی اهداف پلید خود می نمایند . چون از پایه و اساس با کلیه احکام الهی سر ناسازگاری و جدال دارند، نه اینکه احکام یک شريعت الهی را جهت اجرا شدن در جامعه مفید دانسته  و قوانین اجرائی آن را بر دیگر شريعتهاي آسمانی ترجیح دهند.

برایشان فرق نمی کند که در اندونزی نصرانی ها و مسلمانان همدیگر را قتل عام نمایند یا در نیجریه ی آفریقائی این اتفاق میان نصرانی ها و مسلمانان رخ دهد یا این که در پاکستان، عراق، لبنان، بحرین، یمن، عربستان، کشمیر، آذربایجان، کویت و ترکیه میان شیعه و سنی  و یا اینکه در ایرلند مذاهب پروتستان و کاتولیک و در روسیه ارتودوکس با کاتولیکها و یا در اسرائیل یهودیان و نصرانی ها

یا یهودیان با مسلمین وارد درگیری فرساینده گردند .

در تمامی این حالات هدف فرسوده کردن ، خسته و نا امید نمودن پیروان و ادیان مذاهب از جنگهای داخلی و در نهایت سر سپردگی و راضی شدن به قانون و حکمی فرا آسماني   دیکتاتوری سکولاریسم می باشد. این مطلوبترین هدفی است که در طول تاریخ پیروان شیطان آنهمه مقدمات وحشیانه را برایش فراهم  نموده اند.

در برابر این توطئه ی حساب شده قدیمی پیروان شیطان، پیروان ادیان آسمانی بخصوص مذاهب اسلامی و مسلمین باید دارای چه موضعی باشند؟ الان شما باید پاسخ بدهید که چه باید کرد؟

باید پاسخ بدهید که :

- چرا القاعده  اسامه بن لادن در افغانستان و پاکستان حنفی ماتریدی آنهمه پیرو دارد که حاضر شدند خود و فرزندانشان را سپر انسانی در برابرحملات کفار ومرتدین محلی به حمايت از  اسامه بن لادن و پیروانش نمایند و دیدیم که حاضر نشدند اسامه را تحویل آمریکا دهند و حکومت کشورشان را فدا نمودند.

- چرا القاعده اسامه بن لادن از فلیپین، تایلند، اندونزی و مالزی گرفته تا غربی ترین سرزمین مسلمان نشین هرگز پدید آورنده یک جنگ مذهبی نبود .

-  چرا القاعده اسامه بن لادن در پاکستان، عراق، لبنان، بحرین، یمن، عربستان و ... هرگز بوجود آورنده جنگ میان شیعه و سنی نبود.

- چرا القاعده اسامه بن لادن هرگز هیچ فتوایی بر علیه دولت شیعه مذهب ایران و مبارزه مسلحانه بر ضد آن را تأئید نکرد.

- چرا در عراق علیه جریانات صوفی مسلک رجال طریقه نقشبندیه و ... یک لحظه هم نجنگید .بلکه آنها را به وحدت دعوت می نماید و چندین سال است که عراقی ها هزاران مهاجر غیر عراقی را در میان فرزندان خود جا داده و مخفی نموده اند با آنکه از عاقبت آن نیز با خبرند. شما باید در کمال تیز هوشی دریابید که جنگ مذهبی در وضع موجود به نفع کیست؟ و چه کسانی از آن سود می برند و چه چیزها ویا کسانی در نهایت قربانی می گردند ؟

هرگز فراموش نکنید که مکر شیطان ضعیف است به شرطی که ما هشیار باشیم. و هم اکنون دیکتاتوری سکولاریسم سرطان وار به بدن جامعه اسلامی حمله کرده است ، این واقعیتی است انکار ناپزیر. که اگر آن را انکار کرده یا با سرعت در فکر درمانش نباشیم قطعا اولین چیزی که متلاشی خواهد شد جسم و پیکره ی عقیده، اخلاق، احکام و در کل هویت اسلامی جامعه است. همچنانکه نمونه ی اندلس همچون لکه سیاهی بر تاریخ  سرزمینهای مسلمان نشین ثبت گردیده است .

زمانی حکومت شورایی مسلمین بر منهج خلفای راشدین به پیش نرفت و در برابرمرجئه و سرطان اندیشه های باطنی گری چاره ای به موقع وقاطع اندیشیده نشد در نهایت غده ی چرکین نهضت صفویه را بر پیکر سرزمین های مسلمان نشین نمودار کرد وهم اکنون نیز که بر اثر تبلیغات وسیع وپر هزینه ی رسانه های ماهواره ای، اینترنتی و ... شیاطین بازبا پشتیبانی  مرتدین سکولار محلی در حال فریب وتخریب هویت دینی جامعه است وبسیاری از برادران، خواهران وخویشاوندان ما را نیز آلوده نموده است، اگرهم اکنون یا به موقع چاره ای اندیشیده نشود قطعاً بدانید که فردا دیر خواهد بود. چرا ؟  

چون ما تجربه اندلس، صفویه و... را داریم .چون الان ما درگير جنگ ناخواسته اي هستيم كه با بهانه و فتواهاي دروغيني چون خوارج بودن و غيره  ، مسلمين به جان هم افتاده اند و سكولاريستهاي مرتد داخلي و سكولاريستهاي جهاني به ريش همه مي خندند و سودش را به جيب مي زنند .

 درک وضع موجود ، تفسیر وتحلیل آن واستفاده به موقع وبه روز از نتایج حاصله وتعیین استراتژیها و تاکتیکهای دورونزدیک اسلامی است که میزان پیشرفته بودن یا عقب ماندگی هر فرد وجماعت اسلامی را بر جسته می گرداند . مجاهدین فرقه ناجیه در تمام سرزمينهاي مسلمان نشين  الان باید به پاسخ چه باید کرد خود رسیده باشند، ودر یافته باشند که نیاز امروز ما چیست ؟ ودنبال اسباب وپاسخ هایی باشند که به نیاز وسوال روزشان جواب مناسبی داشته باشد.  

القاعده ي اسامه بن لادن در میان اهل سنت پاسخ مناسبي به اين چه بايد كرد داده بود و مخلصانه و بدون ترس از سرزنش سرزنش گران از آن پيروي مي نمود . اين روال كار جماعت القاعده در عراق تا زمان حيات شرعي هايي چون ابوانس شامي رحمه الله بود؛ با شهادت اين بزرگواران – كما نحسبهم و الله حسيبا-   در اقدامي غير منتظره  از جانب فرمانده ابومصعب زرقاوي اعلام گرديد كه  « الشِّيعَةُ الرَّوافِضُ طائِفَةُ شِرْكٍ ورِدَّةٍ » و همين عبارت بخشي از عقيده ي رايج القاعده و سپس دولت اسلامي عراق و سپس دولت خلافت ابوبكربغدادي گرديد .

عبارتي كه ابوبصير طرطوسي در انگليس و در هنگام  زمينه سازي براي حمله به عراق آن را وضع نموده بود و سابقه اي در ميان امامان اهل سنت به اين شكل نداشت. طبق اين حكم تمام شيعيان جهان ارتداد است و كسي كه در ارتداد شيعيان شك داشته باشد خودش هم مرتد مي گردد . حتي كساني پيدا شدند كه تمام امامان اهل سنت و بزرگاني چون شيخ الاسلام ابن تيميه و ابن كثير و غيره را نيز زير سوال برده و شروع كردند به زبان درازي، چون هيچ يك چنين عقيده اي نداشتند .

 به دنبال آن بر عليه تمام شيعيان دنيا اعلام جنگ شد، چه آنهايي كه با اشغالگران متحد شده و

مرتد بودند و چه آنهايي كه  با اشغالگران مي جنگيدند و چه آنهايي كه بي طرف بوده و هزاران كيلومتر دور تر از ميدانهاي جنگ به سر مي بردند . تمام شيعيان  تنها به دليل شيعه بودن بايد كشته شده و مكانهاي عبادي آنها نيز نابود مي گشت، امري كه تا كنون نيز ادامه دارد .

در همين گيرو دارهفته نامه آمریکائی «نیوزویک» در تحلیل خود، درگیری های  شیعیان و سنيان فریب خورده را موجب نابودی «القاعده» دانست . «نیوزویک به مقامات آمریکایی توصیه کرد ، بدون گرفتن جانب یک طرف در این در گیریها، تلاش کند این در گیریها ادامه یابد تا مسلمانان واز جمله القاعده به جای حمله به غرب، مشغول اختلافات داخلی خود با شند .... این اختلاف برای هر کسی معنی خاص خود را دارد، اما برای «القاعده » چطور؟ اسامه بن لادن و یارانش سنی هایی بودند که «القاعده » را به عنوان سازمان  اسلامی برای اتحاد مسلمانان در جنگ علیه غرب واسرائیل ورژیم های متحد غرب مانند عربستان ومصر ایجاد کردند، هیچ کدام از اینها به تنفر از شیعیان مشهور نبودند ودر بیانیه ها وفتواهای متناوب آنان، نامی از این گروه ها نیست وتنها اتهامات متوجه «صلیبیان» و «یهودیان» است  .... بنابراین سازمانی که امید وار است جهان اسلام را در جهاد علیه غرب با هم متحد کند، به نوبه خود درگیر یک جنگ داخلی در اسلام شده است که مقامات آمریکائی وحکومت های محلی باید نهایت استفاده از این وضع بوجود آمده را ببرند.»

ابو یحیی الیبی سخنگوی وقت القاعده در یک نوار 19  دقیقه ای  ، با اشاره به وضع موجود ، از اسلامگرایان سومالی خواست که در آن کشور با «اتحاد با تمام فرق و مذاهب اسلامی» یک «دولت شورایی اسلامی» تشکیل دهند وبا سربازان سازمان ملل متحد که قرار است به این کشور جنگ زده آفریقائی به همراه دیگر مرتدین محلی اعزام شوند مبارزه کنند . اين يكي از آخرين تلاشهاي القاعده ي اسامه بن لادن جهت دور نمودن مجاهدين از جنگهاي انحرافي و فرسوده گر بود .

تمام اين تلاشها با کشته شدن اسامه بن لادن و فرمانده ابومصعب زرقاوي بي نتيجه ماند و جنگ مذهبي در ميان عده اي از مجاهدين تثبيت گرديد و خيال انگليس، آمريكا، مرتدين محلي و مفتي هاي كتابخانه اي چون ابوبصير وامثالهم از اين بابت راحت شد، اما اين پايان كار آنها نبود بلكه در سوريه هم بايد همين سناريو را اجرا مي كردند اما نه ميان شيعه و سني، بلكه ميان خود سني ها؛ آنهم با فتواي بي پايه و اساس خوارج بودن . 

جالب است بدانيد كه ابوبصير جزو اولين مفتي هايي بود كه جهت قتل عام اهل سنت توسط همديگر، بدون ارائه دادن حتي يك دليل شرعي، اقدام به  دادن فتوا مبني بر خوارج بودن  مجاهدين شريعت گرا نمود ، فتوا و كلماتي كه  اتحاد با كفار خارجي و مرتدين محلي را  تسهيل نموده و خون و مال هزاران مجاهد مخلص را حلال نمود ، كه در پي آن، هزاران مسلمان مجاهد و اكثراً مهاجر قتل عام شدند و هزاران زن و بچه ي مهاجرين به كام مرگ فرو رفتند .

قبلاً به صورت مفصل به دروغ و بي اساس بودن چنين فتوايي به صورت مفصل توضيحاتي را ارئه داده ام و در اينجا نيازي به تكرار آن نمي بينم، اما در مورد مرتد بودن تمام شيعيان لازم است در دو بخش مطالبي گفته شود .

 بخش اول  شامل دلايلي مي شود كه اين شخص معلوم الحال در ارتداد شيعيان آورده است و بخش دوم شامل احكام ارتداد و مرتدين از ديدگاه اهل سنت است كه پيشت به آن اشاره شد و خواننده با دقت بيشتر متوجه اين فتواي ويرانگر و بي اساس اين مفتي ساكن انگليس خواهد شد  كه  از سرزمين كفار محارب به ضرر مسلمين و به نفع دشمنان مجاهدين فتوا مي دهد .

عبد المنعم مصطفى حليمة مشهور به  أبو بصيردر ارتداد همه شيعيان همچون يك طائفه چنين مي آورد كه  : قد تضافرت الأدلة النقلية والعقلية، والمرئية على أن الشيعة الروافض ـ الاثنى عشرية ـ طائفة شرك وردة .. خارجة عن ملة الإسلام ..

و به دنبال اين فتوا خود وي دليل اين ارتداد را چنين توضيح مي دهد :

          فإن قيل: أين الدليل والبرهان على أن الشيعة الروافض طائفة شرك وردة .. فالأحكام تعوزها الأدلة والبراهين .. وإلا تكون أقرب إلى الدعاوى والزعم منها إلى الحقيقة والواقعية .. فالدليل هو المطلوب .. وهو المهم في تقرير المسائل ؟!

          أقول: يأتي كفر الشيعة الروافض من جهات عدة:

          أولاً: من جهة قولهم بتحريف القرآن ..!

          وتحريفهم للقرآن الكريم يأتي من جهتين:

1-    تحريف في التأويل والتفسير:

2-     قولهم بتحريف التنزيل صراحة:

ثانياً: يأتي كفرهم من جهة قولهم بقرآن فاطمة، ونزول الوحي عليها ..!

ثالثاً: يأتي كفرهم من جهة غلوهم في الأئمة، والقول بعصمتهم ..!

رابعاً: يأتي كفرهم من جهة تكفيرهم للصحابة، وعامة المسلمين ..! 

خامساً: يأتي كفرهم من جهة إنكارهم للسنة وجحودهم لها ..!

سادساً: يأتي كفرهم من جهة مظاهرتهم لأعداء الأمة من الكفرة والمشركين على أبناء الأمة من

المسلمين الموحدين ..!

سابعاً: يأتي كفرهم من جهة وقوعهم في الشرك وتوجههم بالعبادة والدعاء للمخلوق ..!

اينها تمام دلايل ابوبصير براي ارتداد تمام شيعيان همچون يك طائفه است و خودش ادعا مي كند كه هر يك از اين دلايل به تنهايي مي تواند باعث ارتداد تمام شيعيان همچون يك طائفه گردد و مي گويد :

خلاصة القول في الشيعة الروافض: هذه هي الأوجه التي ألزمتنا بالقول: بأن الشيعة الروافض ـ الاثنى عشرية ـ طائفة شرك وردة، وواحدة من تلك الأوجه السبعة ـ الآنفة الذكر ـ تكفي للجزم بكفر وردة هذه الطائفة المارقة.

با اين مقدمات مي خواهد به اين نتيجه گيري برسد كه هر کسی که یکی از این دلایل در وی وجود داشت مرتد می گردد و بايد تمام احكام مرتدين كه در كتب حديث و فقه آمده است بر آنها اجرا گردد،  به نظر شما اگر این حکم صحت داشته باشد از میان اهل سنت چند نفر مسلمان باقی می مانند ؟ آیا اکثریت قاطع اهل سنت مرتد نمی گردند ؟ و ..   اما منظور توجه به شیعیان است و اعلام می دارد که شيعيان همه همچون يك طائفه مرتد هستند مي گويد :

 وقولنا أن الشيعة الروافض طائفة شرك وردة؛ يعني أنها تُجرى عليها ـ كطائفة ـ جميع أحكام الردة ومتعلقاتها وتبعاتها المبينة والمفصلة في كتب الحديث والفقه ..! 

قبلاً يادآور شده ايم كه فتوايي مبني بر اينكه تمام شيعيان 12 امامي دنيا مرتد هستند در ميان امامان اهل سنت يافت نمي شود و مشخص شد كه اين فتوا چگونه از كانال انگليس وارد ادبيات رسانه اي و عقيدتي بخشي از مجاهدين اهل سنت گشته است ، پس نمي توان در كتب و رساله هاي اهل سنت براي آن سابقه اي پيدا كرد و به ناچار بايد طبق اصولي  كه توسط اهل سنت وضع شده است به فاش نمودن و تشريح  چنين دام و حقه اي پرداخت كه جويبارهايي از خون بي گناهان را با خود به ارمغان آورده است .

در تعريف رده آورده شد كه : رده  عمل يا گفتاري كفريست كه مسلمان مرتكبش مي شود . پس كسي كه حكم مرتد بودن تمام شيعيان جهان را صادر مي كند ، در همان ابتداي امر، از فتواي او ، فهميده مي شود كه مسلماني دچار گفتار يا كرداري كفري گشته است نه يك مشرك يا كافر اصلي .  و تعابير زير روشن و آشكار مي سازند كه مرتد كسي است كه قبلاً اسلامي كه بر رسول الله صلي الله عليه وسلم نازل شده است (لا اله = کفر به طاغوت و الا الله = ایمان به الله  و محمد رسول الله) به وي رسيده و آن را قبول كرده است ،  اما به دنبال آن از چنين اسلامي با توضيحاتي كه داده شد

رويگرداني مي كند . تعابيري چون :

1-    المارق من الدين التارك الاسلام  . بيرون رفته از دين و كسي كه اسلام را ترك كرده است كه احاديث صحيح هم تحت عناوين زير اين واقعيت را روشن مي گردانند :

2-    ارتداد بعد اسلام  . برگشتن بعد از اسلام

3-    ارتد بعد اسلامه . برگشته است بعد از مسلمان شدنش

4-    رجل كفر بعد اسلام . مردي كه كافر شد بعد از مسلمان شدن

5-    يكفر بعد اسلامه . كافر مي شود بعد از مسلمان شدنش

6-    يكفر بعد ايمانه . كافر مي شود بعد از ايمان آوردنش

7-    رجل يخرج من الاسلام يحارب الله عزوجل و رسوله . مردي كه از اسلام خارج مي شود  با خدا و رسولش مي جنگد.

 احاديث نيز ثابت مي كنند كه مرتد كسي است كه قبلاً مسلمان بوده است نه اينكه كافر ومشرك بوده باشد . به اين ترتيب و بدون دخیل دانستن دیدگاه ما و طبق اين حكمي كه جناب ابوبصيردر مورد ارتداد تمام شيعيان داده است، شيعيان مسلمان هستند ؛ و بايد همچون يك مسلمان با آنها برخورد شود .   چون رده مختص به شخص مسلمان است ؛ و چنانچه فرزند يك مرتد،  با شروطي كه آورديم ،  دچار يكي از جرمهاي كفر آميز گردد و تمام اسلام را نيز قبول نداشته باشد باز شامل حكم مرتدين نمي گردد بلكه  شامل حكم كفار اصلي مي گردد نه مرتدين .

 همين يك مسئله بايد براي عاقلان كافي باشد كه دادن حكم ارتداد برتمام شيعيان جهان نه شرعي است و نه عقلاني  ، بلكه مبين سناريويي خطرناك است كه به جنگ رواني عليه مسلمين  ( بخصوص اهل سنت ) ، ايجاد فتنه و توليد جنگهاي انحرافي  دامن مي زند . 

حالا بر اساس همان قاعده اي كه خود ابوبصير و مريدانش پذيرفته اند ،  استنتاج مي شود كه عموم شيعيان مانند عموم سنيان اهل قبله و مسلمان  هستند؛  زماني كه به چنين نتيجه اي رسيده ايم ، چاره اي نيست جز اينكه در اين زمينه هم،  قواعد اسلامي را بر مجرمين آنها تطبيق داد.  يعني اگر طعنه زدن، ناچيز شمردن، فحش دادن  و به هر شيوه اي بي احترامي كردن  به ذات الله تعالي ، رسول الله صلي الله عليه وسلم ، قرآن و هريك از قوانين شريعت الله از طرف يك شخص يا حزبي از اهل سنت باعث مرتد شدن تمام اهل سنت دنيا نمي گردد،  واضع است اين مورد هم شامل تمام شيعيان جهان نمي شود .

 به همان اندازه كه ممكن است در ميان شيعيان جهان انسانهاي مجرمي يافت شوند، به نسبت جمعيت،  بيشتر از آن را مي توان در ميان اهل سنت يافت، پس نمي توان به دليل وجود اين انسانهاي اندك و ناچيزكل اهل سنت يا كل شيعيان جهان را مجرم و مرتد دانست.

براي خود ما هم غير ممكن است كه با وجود آنهمه اختلاف و تفاوت فكري كه در ميان  محله ، روستا و شهر خودمان وجود دارد همه ي اهالي را شامل يك حكم گردانيم حالا چه رسد به ساكنان يك كشور يا پيروان يك دين و مذهب در سراسر دنيا . حكم دادن بر افراد يك سرزمين با حكم دادن بر سرزمين و خاك تفاوت فاحشي دارند .

 در مورد آن عده اي كه دچار چنين جرمي شده اند باز بايد ديد كه ابتدا شروط آن در فاعل ، فعل و اثبات فعل يا قول وجود دارد يا نه ؟ چون اولين قدم در دادن چنين حكمي به مسلمين اين است كه شروط چنين حكمي در او وجود داشته باشد  و چنانچه يكي از اين موارد در شخص وجود نداشته باشد كسي نمي تواند وي را مجرم بداند بلكه هر گونه گفته اي در حد اتهام و دروغ باقي مي ماند و شخص دروغگو و اتهام زننده مستحق مجازات در دنيا و قيامت مي گردد .

  باز در مورد آن عده اي كه دچار چنان جرمي شده اند بايد ديد همچون شروط، آيا موانعي در دادن حكم بر وي وجود دارد يا خير ؟

1_موانع در فاعل

-        نابالغی ( آيا هيچ شيعه ي نابالغي وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند  ؟)

-        دیوانگی ونبود عقل (آيا هيچ شيعه ي ديوانه و مستي  وجود ندارد و تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند  ؟)

-        فراموشی ..(آيا هيچ شيعه اي وجود ندارد كه دچار فراموشي شود و تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند  ؟)

حالا كه این سه مورد عوامل سماويه و غير ارادي را بررسي كرديم باز بايد ببينيم عوارض مکتسبه در فاعل که انسان در کسب آن نوعی اختیار دارد از چه قرار است و در موارد هم تفاوتي ميان عموم شيعه و سني وجود دارد يا خير؟  :

-        خطا  ( آيا هيچ شيعه اي وجود ندارد كه دچار خطا شود و خطاكاران تنها در ميان اهل سنت يافت مي شوند  ؟ )

-        تاویل (با تعريفي كه در باره ي تاويل ارائه داديم ،يعني شخصي به شبهه اي در قران و سنت چنگ زده باشد و يا اينكه به دليل تفسير و تاويل نادرست باشد، آيا صحيح است اگر مسلمان اهل سنتي در غير موضع خود حكم شرعي را وضع نمود يا به دليل شبهه و فكر غلط، حكمي را بر عكس فهميد و بر وي اقامه حجت نشده بود مي توان برايش عذر آورد اما براي يك شيعه نمي توان چنين ديدگاهي داشت؟ آيا تاويل براي سني مانع تكفير است و براي شيعه نه؟)

-        جهل (اگر جهلي كه شخص سني مذهب نمي تواند آن را برطرف كند  مانع از دادن حكم و مجرم شناختن وي مي شود چرا نبايد در مورد شيعيان هم همينطور باشد ؟ مگر جهل و جهالت اين شكلي براي بعضي ها اشكال ندارد و براي بعضيهاي ديگر جرمي نابخشودني است؟)

-        اکراه... (آيا مي توان تصور نمود كه دو مسلمان در شرايط يكساني قرار گرفته باشند و بر اثر تهديد مجبور به انجام دادن جرمي گردند، اما در هنگام دادن حكم يكي را مجرم معرفي كنيم و ديگري را بي گناه؟يعني مي توان آن كسي كه سني است را بي گناه بدانيم و شيعه مذهب را گناهكار و مجرم؟)

2_ در مورد موانع در فعل  نيز بايد عدالت نمود و تنفر از اشخاص و اقوام نبايد مانع اين شود كه شخص از عدالت دور گردد . اگر قول يا فعل غير صريح بوده و يا اینکه دلیل شرعی مستدل بر آن غیر قطعی الدلالة باشد که آن فعل یا قول کفر است مانع از مجرم دانستن يك سني مي كردد به همان ترتيب بايد مانع از مجرم دانستن يك شيعه هم گردد .

3_در مورد موانع در ثبوت هم بايد عادل بود، يعني اگر جرم يك سني ثابت نشده و ما نمي توانيم وي را مجرم بدانيم به همين ترتيب اگر جرم يك شيعه هم ثابت نشده است ما نمي توانيم وي را مجرم بدانيم  . زماني كه شخص اقرار به  جرم ندارد و آن را به صراحت انكارمي كند و هيچ انسان عادلي هم بر عليه اين شخص  شهادت نداده است  و ...  چگونه با شك و گمان و بدون هيچ دليل روشن و آشكاري چنين شخحصي را غير مسلمان مي دانيم در حالي كه با اطمينان و يقين مسلمان شده است و ما هم  چنين اسلامي را از وي قبول كرده ايم ؟

آيا ذكر اين موارد به اين معني است كه در ميان شيعيان جهان مجرم و مرتد و غلاة وجود ندارد و

اين مصيبت و بلا مختص مذاهب اهل سنت است ؟ قطعاً نه . زماني كه در جمعيت چند هزار نفري عصر رسول الله صلي الله عليه وسلم هم منافق وجود داشت هم مرتد و شرابخور و زناكار و غيره، چگونه ممكن است جامعه ي چند صد ميليوني مسلمين خالي از چنين عارضه اي باشد ؟  پس انكار وجود مجرم نمي تواند هدف بيان اين نوشته باشد و در موارد زيادي برائت خود را از غلاة شيعه وسني اعلام نموده و تلاش نموده ايم با صرف نظر از اين بازدارنده ها  و با بهره گيري از راهكارهاي شرعي به آسيب شناسي مذاهب و جماعتهاي مختلف موجود در سرزمينهاي اسلامي پرداخته و درماني را ارائه دهيم كه مقبول شرع الله و خادم بندگان الله باشد نه برعكس . 

پس، چنانچه در ابتداي مطالب آورده شد، هدف از بيان اين مطالب دفاع يا موضع گيري در برابر مذهب يا تفسير خاصي نيست، بلكه روشن و خنثي  نمودن توطئه  و سناريوي خطرناك و كثيفي است كه از طرف كفار سكولارجهاني به رهبري آمريكا، انگليس و لابي هاي صهيونيستي و سعودي جهت ايجاد فتنه و جنگ داخلي ميان مذاهب و اديان طراحي شده است و در اين راه اقدام به پرورش علمايي نموده اند كه از كانال آنها و با ادبيات آنها، چنين پروژه اي را جهت فلج نمودن و هدر دادن و منحرف ساختن انرژي مبارزاتي مسلمين عملي سازند .

با اين تطبيقي كه صورت گرفت آيا هيچ انسان عاقل و مسلمان حق طلبي باقي مي ماند كه به خود بقوبلاند كه تمام شيعيان مرتد هستند و بايد احكام مرتدين را بر آنها اجرا كرد؟ آيا چنين مطالبي نمي تواند ماهيت مفتياني چون ابوبصير و امثالهم را روشن نمايد ؟ آيا اينها دلسوزان اسلام هستند يا دشمنان مسلمين؟ آيا در چنين وضعيتي اگر مسلماني به فتواهاي مخرب آنها عمل كند خواسته يا ناخواسته در صف آمريكا و انگليس و لابي هاي صهيونيستي و دست نشاندگان منطقه اي آنها قرار نگرفته است؟

اللهمَّ ربَّ جبريل وميكائيل، وإسرافيل، فاطر السماوات والأرض، عالم الغيب والشهادة، أنت تحكمُ بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون، اهدنا لما اختُلِف فيه من الحق بإذنك، إنك تهدي من تشاء إلى صراط مستقيم.

 

 



[1]مشرک غیر اهل کتاب = سکولاریست

روشنگران...
ما را در سایت روشنگران دنبال می کنید

برچسب : تطبيق,سناريوي,ارتداد,تمام,شيعيان,دنيا,وضع,موجود,هدف,طراحي,چنين,پروژاي, نویسنده : rawshangarana بازدید : 214 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 10:14