شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی: (1)دموکراسی همان شورایی است كه در دین اسلام به آن توصیه شده است

ساخت وبلاگ

شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی:  (1)دموکراسی همان شورایی است كه در دین اسلام به آن توصیه شده است!  (351)

 

(برگرفته از کتاب ارزشمند « روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم»)

به قلم : استاد مجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی

 

بسم الله  و الحمد لله

اما بعد :

از آنجا كه كلمه دموكراسی در شرع (قرآن وسنت) وارد نشده و علاوه بر آن ریشه ای عربی و شرقی ندارد، بلکه اصطلاحی غربی است ، برای شناخت مفهوم وماهیت آن نه میتوان به منابع شریعت اسلام رجوع كردونه میتوان به لغت عرب و شرقی مراجعه نمود ؛ بلكه ناگزیر باید به تعاریف ایجاد كنندگان آن وآنهایی كه دموكراسی را بنا نهاده اند رجوع كنیم تا مفهوم حقیقی آن را دریابیم.

دموكراسی لفظی سیاسی غربی است كه مشترك از دوكلمه یونانی«دموس»[1]یعنی مردم و«کراتوس»[2]یعنی سلطه وحكومت است. در واقع معنای آن قدرت وسلطه برای مردم است، یعنی خود مردم از طریق پارلمان ومجالس سیاسی كه در آن قانون گذاری می شود ، سرنوشت خود را تعیین كنند .

تمام نظام های دموكراسی بر یك اساس فكری بنا نهاده شده اند وآن  سکولاریسم و حق حاكمیت مردم است ودرواقع دموكراسی وسیله و ابزار کنار نهادن دین الله از زندگی اجتماعی بشری و حاكمیت دین سکولاریسم از کانال ملت و پارلمان است. در دموكراسی پارلمانی ملت که صاحب حق حاکمیت است به خودی خود امر قانون گذاری را انجام نمی دهد بلکه مردم از جانب خود نمایندگانی سکولار را برای مدت معینی انتخاب میکنند تا به نمایندگی آنها امر قانون گذاری را انجام دهند ، پس پارلمان (مجلس)در دموکراسی مجری حاکمیت دین سکولاریسم  و ملت است ودر خلال قانون گذاری،در واقع اراده ی سکولاریستی مردم را به اجرا درمی آورند.


منبع وپیدایش دموکراسی:

سقراط صورتهاى تحول اجتماع را ناشى از تحولات روحى و اخلاقى شناسانده و آن را بدقت بررسى نموده است: از «آریستو كراسى»حكومت افاضل كه همان حاكمیت قوانین منبعث از خیر اعظم «خداوند» مى باشد، به «تموكراسى» حكومت برترى جویى و اشرافى. و از آن به «اولیكارشى» حكومت سود جویان  و سپس تحول به «دموكراسى» آزادى و مساوات بى بند و تهتك. در این مرحله است كه تصادم احزاب، براى تحصیل مال و امتیازات، زمینه را براى «انبعاث»  برانگیخته شدن مستبد فراهم می سازد كه پست ترین نظام است. و همین تحولى كه سموئیل در نظام اسرائیل و سقراط درباره نظام مدینه فاضله پیش بینى نمود در مجتمع اسلامى نیز صورت گرفت و رسول اكرم (صلی الله علیه وسلم ) از آن نگران بود:" الخلافة من بعدى ثلاثون سنه ثم تكون ملكا عضوضا " .  یعنى تحول از حاكمیت خدا و شریعت قرآن باستبداد تغیر پیدا می كند.

هرچند که نظام نمایندگی پارلمانی یک قرن قبل ازآن در انگلستان پدید آمده بود ، در واقع انقلاب فرانسه در سال1789میلادی،از عوامل اصلی تثبیت دین سکولاریسم و دموکراسی در آن عصر به شمار می رود. از لحاظ نظری،مبدا حاکمیت سکولاریستی ملت که اساس دموکراسی است دهها سال قبل از انقلاب فرانسه ودر نوشته های جان لوک،شارل دو منتسکیو،ژان ژاک رسوبیان گردیده بود .این افراد ،بنیانگذاران نظریه «پیمان اجتماعی» بودند که اساس وپایه نظریه ی حاکمیت ملی به شمار می آیند. نظریه حاکمیت سکولاریستی ملت (که اساس دموکراسی است) به عنوان مقابله به مثلی در برابر نظریه "تفویض ازجانب خداوند"(اعطای اختیار از جانب خداوند )،مطرح گردید.

 اساس این نظریه که حدود 10قرن بر اروپا حاکم بود، به این شکل بود که پادشاه با اختیاراتی که از جانب خداوند به او داده شده!! حکمرانی می کند .در این نظریه که از جانب کلیسا حمایت میشد پادشاه حاکم مطلق بود ومردم اروپا در سایه این نظریه حکم مطلق ،رنج ومشقت بسیاری را متحمل می شدند. در این جا حاکم به میل خود قانون می تراشید و به مرحله ی اجرا در می آورد . در واقع پادشاه سکولار با در اختیار داشتن دین فروشان کلیسا و در زیر شعار"اختیار از جانب خداوند" هرچه را خود دوست می داشت بر مردم تحمیل می کرد. بنابراین برای بسیاری از درسخوانده های آن زمان چنین نمایان شد که نظریه حاکمیت ملت راه حل مناسبی برای آنهاست. تا بدین وسیله از حاکمیت مطلق پادشاه وکلیسا که به گمان خودشان از جانب خداوند صاب اختیار بودند،خارج شوند و خودشان از جانب مردم جای پادشاه را بگیرند .

در نتیجه منشاء سکولاریسم و دموکراسی در قرون اخیر نیز،خروج ازحاکمیت خداوند است تا به انسان حق حاکمیت وقانون گذاری را به جای خداوند اعطا کند. دراصول وقوانین انقلاب فرانسه نیزبه این مسله (حق ملت در قانون گذاری) به وضوح اشاره شده بود. متن ماده6بیانیه حقوق بشر سال1789 میلادی به این شرح می باشد: «قانون، نماد اراده ملت است» یعنی قانون نماد اراده کلیسا یا اراده خداوند نیست ومتن ماده 25 قانون فرانسه در سال1793 که به همراه بیانیه حقوق بشر صادر شد این بود که: «وظیفه حاکمیت به عهده ملت است».

بر این اساس درنظریه ی دموکراسی حاکمیت و تعین قانون و مقررات ،حق مردم است وهیچ قدرتی بالاتر ازحاکمیت مردم قرار نداردومردم حق قانون گذاری وحاکمیت را دارند وبه دلخواه خود می توانند حکم کنندودر مقابل هیچ قدرت دیگر پاسخگو نیستند،در حالی حاکمیت وقانون گذاری از صفات خداوند است.خداوندسبحان می فرماید :

-         وَاللَّهُ یَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ(رعد/41)خداوند حکم می کند وهیچ کس نمی تواند اورا محاسبه کند.

-        إِنَّ اللَّهَ یَحْكُمُ مَا یُرِیدُ(  مائدة/1 ) خداوند هرچه بخواهد ( و مصلحت بداند ) حكم می كند.

-         أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ" شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند كه برای ایشان دینی را پدید آورده اند كه خدا بدان اجازه نداده است .

-        وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (المائدة/ 50)آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حكم می كند ؟

بنابراین دموکراسی با واگذاری حق مطلق حاکمیت وقانون گذاری وتشریع به انسان،این صفت از صفات الوهیت خداوند را به دین سکولاریسم وانسان واگذار میکند وبه این وسیله انسان رادر امر قانون گذاری وتشریع،شریک خداوند سبحان قرار میدهد که این مسئله بدون هیچ شکی کفر اکبر است.ودعوت به سوی سکولاریسم و دموکراسی بر هیچ کسی مخفی نیست که این لفظ عقلا ونقلا با اسلام اختلافی بسیار دارد واین لفظ پر است از کفریات وشروعی است برای حکم کردن به غیر حکم خداوند.

 نظام سکولاریسم و  دموکراسی پابر جا نیست مگر اینکه مثل یک ساختمان بردین اسلام فرو ریزد، وبه همین خاطر است که کفار این نظام رابه سوی عالم اسلامی سوق می دهند، زیرا می دانند پابر جا نمی ماند مگر اینکه بر اسلام فرو ریزد. وهمچنین بعض از علمای معاصر در این باره فتوای صادر کردن مانند الشیخ المحدث محمد ناصر الدین الألبانی، والشیخ الوادعی الیمنی ..[3]فرمودند که دموکراسی از جمله نظام های طاغوت است، که خداوند امر کرده است به آن کفر بورزیم:

-        فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ   "بقره256"

-        وقال تعالى: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ " (نحل/ 36)"

-        وقال: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا "( نساء/ 51)

 

این قاعده منطقی است که بیان می دارد دو نقیض با هم جمع نمی شوند ؛ اسلام وسکولاریسم هم دو نقیض هستند که اجتماع آن دو محال می باشد.در واقع در دموکراسی حق قانون گذاری وحاکمیت، مختص مردم است، در حالیکه در دین اسلام اینها از حقوق مطلق خداوندند.

اما اکنون که با ماهیت سکولاریسم و دموکراسی وحکم اسلام در مورد آن آشنا شدیم این مطلب را برسی می کنیم که آیا حکومت ها ی معاصر به اصول این دموکراسی مزعوم که خود مدعی آنند، پایبندند یا خیر؟ درپاسخ به این سوال با جرات می توان گفت نه . برای اثبات این پاسخ ، وضعیت انتخابات را(به عنوان نمونه بارزی از دموکراسی)در کشور های مختلف دنیا برسی می کنیم که در این باره به چند نکته اشاره خواهیم کرد:

نکته اول:آزادی انتخاب نیز در دموکراسی مورد ادعای این انتخاباتها وجود ندارد.زیرا احزاب مختلف با بکار گیری رسانه های تحت اختیار خود وقایع را هر آنگونه که خود بخواهند جلوه می دهند وبه راحتی می توانند نامزد مورد نظر خود را از فردی فاسد ودروغگو به شخصیتی منجی وصادق در نظر مردم ارتقا دهند.

همچنین این احزاب می توانند یا امکانات مالی که در اختیار دارند حتی در انتخابات سایر کشورها تاثیر بگذارند(همانگونه که به اعتراف مقامات وقت آمریکا،ترومن وکسینجر،آمریکا در انتخابات ایتالیا در سالهای 1947و1976به نفع احزاب دموکرات مسیحی دخالت کرد)چه برسد به خرید آرای ملت خود.
نکته دوم: در بسیاری ازاین انتخابات، عملا آراء مردم در نتیجه هیچ تاثیری ندارد، وانتخابات نمایشی بیش نیست ودر واقع برنده انتخابات از قبل مشخص شده است که این تماما متناقض دموکراسی مزعوم است.نکته سوم: در بسیاری از حکومت ها هر نامزد شرکت کننده انتخابات باید عضو یک حزب باشد.وهمانگونه که مشخص است هر حزب دارای اهداف وخواسته های مشخص است که سعی در رسیدن به آنها دارند،پس فردی که به قدرت می رسد سعی در رسیدن به اهداف حزب مورد نظر خود دارد نه دستیابی به اهداف مردم. در واقع این حاکمیت،حاکمیت بخشی از مردم بر تمامی آنها است،نه حاکمیت مردم بر مردم(مورد ادعا). ( انتخابات کیلوئی احزاب در کردستان عراق نمونه ی بارز این ادعا است )

نکته چهارم ودر پایان حتی اگر مردم آزادنه در انتخابات شرکت کنند وبه دلخواه خود فردی را

برگزینند، فرد برگزیده شده تنها مجری سیاست های از پیش مشخص شده ی سکولاریستی حکومت ها است وتنها اختیاراتی که دارد نحوه اجرای این سیاستهاست،همانگونه که برخی از روساء به آن اعتراف  کرده اند. که این نیزکاملا مخالف با اصل حاکمیت ملت مورد ادعا است.

 آشکار است که در این صورت حکومت ها به اصول همین دموکراسی مورد ادعا خود پایبند نیستند، و تا زمانیکه دموکراسی، اهداف آنها را محقق کند، از آن حمایت میکنند واگر روزی دموکراسی با مصالحشان تعارض پیدا کرد،این اصل رانیز از بین میبرند .

حالِ آنها به کسی می ماند که بتی از شیرینی و شکلات را برای خود ساخته تا آن را عبادت کند،اگر روزی گرسنه شوند، معبود خود را میخورند. نمونه این مساله را در شرق وغرب دیده ایم. انتخابات از نمونه بارزی از دموکراسی است؛حیله ای است تا به وسیله آن، مسلمانان را از راه شرعی که خداوند برای نجات آنها مشخص کرده، باز دارند وآنها را مشغول به بازی انتخابات سکولاریستها کنند

دموکراسی تنها آزادی انتخاب مجریان حکومتی از طریق صندوقهای رأی یا ...؟

 زمانی که ايالات متحده آمريكا، تصميم گرفت به عراق حمله کند، نه به مشورت با اعضای داخلی شورای امنيت سازمان بين الملل اهمیتی داد و نه حتی به ماهیت دموکراتیک مجمع عمومی سازمان ملل متحد توجهی کرد، در حالی که  هر دوی اين­ها – شورای امنيت و مجمع عمومی – در اصل ایده­هایی آمريكايی بودند كه در سال 1954 نويد آن به جهان داده شد، با این وجود، بوش، رئيس جمهور آمريكا، به اين اعتبار كه مشكل بزرگ مسلمانان، عدم وجود دموكراسی در جوامع و حكومت­هايشان است، می آيد تا برايمان، به زور، آن دموكراسی -دروغ- را بياورد.

آمریکا به این امید که مسلمانان از طریق او، در سايه ی گسترده ی دموكراسی  زندگی كنند، دموکراسی­ خود را ، که سرانجام به کشورهای عربی نیز خواهد رسید، برگزيده و عنايت الهی بر مردم مي­داند  تا آنان را از تاريكی [ دين اسلام !! ] به سوی نور دین سکولاریسم و آزادی ببرد و بنابراين دموكراسی و آزادی ، برنامه­ای آسمانی برای بشريت است كه آمریکا آن را نوید می داد. آمریکا برای مسلمانان فتوا صادر می کند كه دموكراسی تناقضی با اسلام ندارد!

 جالب این جاست که برخی ازروشنفكرنمايان مسلمان نيز می خواهند ما را به سمت این دموكراسی سوق دهند و تصور می کنند اين موضوع ، تنها در آزادی انتخاب حاکم از طریق صندوق­های رأی، خلاصه می­شود اما حقيقت اين است كه انديشه­ی دموكراسی ناشی از تصورات كلی درباره ی زندگی و هستی است و برگرفته از تمدنی ست كه با اسلام اختلافی ريشه­ای و عميق دارد:

·                تمدن غربی براساس جدايی دين آسمانی ازحكومت و زندگی اجتماعی و قوانین حاکم بر آن بنا شده است و وقتی دين آسمانی از قوانین زندگی اجتماعی انسانها جدا شد، چه كسی و بر چه اساسی جامعه و حكومت را با مقررات  و احكام و قوانين ، سازمان­دهی می­كند؟! طبق مبادی تمدن غرب، اين كار توسط مردم و بر اساس دین سکولاریسمانجام می­شود.

·                هنگامی که در اسلام حاكم و قانون­گذار خداوند سبحان و تعالی است و مردم فقط زمامدار حکومت هستند که  خداوند حق انتخاب حاكم را به آن ها داده است، بنابراین پيمان امارت ،رهبریت یا خلافت، پيمانی از سر رضايتمندی و اختيار است و  خليفه نماينده ی مردم در اجرای اسلام است. پس نه امت  ونه حاكم و نه شوراها هیچ قدرتی در قانون­گذاری ندارند.

 برای روشن شدن اين مطلب ناگزيريم چند نكته را بيان كنيم:

1)           پيش از ورود شرع، حكمی وجود نداشت:

شرع حنیف مقرر کرده كه حاكم خداوند سبحان و متعال است و درنتيجه مصدر احكام، وحی­ای ست كه بر رسول الله --صلی الله علیه و سلم- نازل می شد و هر حكمی غیر از حكم خداوند، طاغوت است . «أَلَمْ تَرَ إِلَىالَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَمِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواأَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاَبَعِيدًا» (نساء/60)

 راه شناخت حكم خداوند، وحی منزل بر پيامبر صلی الله علیه و سلم است و به همين سبب اهل فترت نجات می یابند. اهل فترت مردماني هستند كه بين دو دوره ی ازبين رفتن رسالت­های پيشين يا تحريف آن ها و آمدن شریعت جديد، زندگي می­كنند. خداوند متعال می­فرمايد: «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىنَبْعَثَ رَسُولاً« «و ما (هیچ شخص و قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر این که پیغمبری (برای آنان مبعوث و) روان سازیم»( اسرا/15)

كسی كه امروز می خواهد ما را به سمت دموکراسی ببرد مانند كسی است كه ادعا می كند حكم از آن خداوند نيست؛ چه به دليل رد اين حكم (كه حكم تنها از آن خداست) و با اين ادعا كه عقل­های ما بر قانون­گذاری تواناتر از خداوند است، والعیاذ بالله، چه به اين دليل كه ما را از اهل فترت بپندارد، كه هر دو ادعا باطل است. عقل حكمی ندارد زيرا وسايل لازم برای صدور حكم را ندارد و ادعای اعطای حق قانون­گذاری به عقل ادعای باطلی است زيراعقل بر اساس هوی و هوس، اميال و منفعت طلبی حكم صادر می ­كند. 

ادعای دوم نيز باطل است، زيرا پیامبر صلی الله علیه و سلم خاتم پيامبران است و رسالتش ختم

رسالت­های آسمانی است و رسالتی است كه خداوند تبارك و تعالی حفاظت آن را از تبديل و تحريف بر عهده گرفته است.

بنابراين دموكراسی حق قانون­گذاری را به مردم می ­دهد و اسلام اين حق را به خداوند سبحان می ­دهد و اين دو با هم متفاوتند، اولی كفر است و دومی ايمان.

2)  مکانیزم­های انتخاب حاكم در اسلام:

كسانی كه دموکراسی را در انتخاب حاکم از طریق صندوق های رأی گیری خلاصه می کنند، دموكراسی را حقير كرده­اند و خود در آن غوطه ور شده اند.

همانطور كه گفتيم دموكراسی حق قانون­ گذاری را به مردم می­دهد و دين را در عبادت­گاه يا مسجد به انزوا می کشاند و سخن گفتن از استفاده از مكانيزم­های انتخاب حاكم در دموكراسی بازی با الفاظ است، چیزی كه بر انديشمندان روشنفكر پوشيده نیست.

اسلام از این مكانيزم­ها خالی نيست…

-        هنگامی که ابوبکر در سقیفه ی بنی ساعده، توسط شورای حل و عقد به عنوان خلیفه ی مسلمانان انتخاب شد،امت بلافاصله در روز دوم، مطیعانه در مسجد با او بیعت کردند.

-        اما عمر بن خطاب را  ابوبكر برای اين منصب نامزد كرد و مردم نيز به اين امرراضی شدند و با او بيعت كردند.

-        در موردبيعت با عثمان ، عبد الرحمن ابن عوف از مردم مدينه نظرخواهی كرد و تنها به پرسش از اهل حل و عقد اكتفا ننمود.

-        و در زمان علی بن ابی طالب نيز به بيعت بيشتر مردم مدينه و مردم كوفه بسنده كردند و خلافت به او اختصاص يافت.

بنابراين آنچه كه برخی آن را « مكانيسم» می نامند تنها اجرای روندی است كه به وسيله ی آن، كار تعيين امیر و رهبر پيش از آنكه با او بيعت كنند، انجام می ­شود و می تواند اشكال مختلفی داشته باشد، همچنانكه در مورد خلفای راشدين رخ داد، زيرا آنان به يك شكل مشخص ملزم نبودند و صندوق رأی گيری همان اجرای عملی انتخاب امیر و رهبر از ميان چندين تن از كانديداهای اين منصب است و  داشتن صندوق­های رأی گيری، دليلی بر بنا نهادن دموكراسی وبه توهم انداختن مردم و در دام سکولاریسم گرفتار کردن آنان نيست.

3)  تفاوت ميان فرهنگ و مدنيت:

بسياری از افرادی كه از ما می خواهند روش دموکراتیک را در پيش بگیریم، بین فرهنگ و مدنیت فرقی نمی گذارند يا به ديگر سخن، بين آنچه كه نبايد از غیر مسلمان دريافت كرد و آنچه كه آموختنش از غير مسلمانان جايز است، فرقی نمی­بينند و از خشم لبانشان را كج می كنند وبه كسانی كه دموكراسی را نمی ­پذيرند می ­گويند: "شما که همه ی ابزرارهای غربيان ازجمله تلوزيون  و كامپيوتر و اينترنت و سلاح­ها و حتی لباس هایشان را به کار می برید، چرا دموكراسی را رد می ­كنيد؟

اينان همان كسانی هستند كه اين سخن پيامبر صلی الله علیه و سلم درموردشان صادق است قول رسول اللهصلي الله عليه وسلم  : لتتبعن سنن من قبلكم شبراً بشبر، وذراعاً بذراع، حتى إذا دخلوا جحر ضب دخلتموهوراءهم، قيل: من يا رسول الله، اليهود والنصارى؟ قال: فمن؟.

"سنتهای پيشينيان شما را وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروی می كنند و حتی اگر آنان وارد لانه ی سوسماری شدند اين ها نيز پشت سرشان داخل لانه می شوند". پرسيده شد: "ای رسول خدا، چه كسانی را می ­گوييد، يهود و نصاری؟" فرمودند:"پس چه كسی؟"

 



[1]Demos

[2]Kratos

[3] مجله"الأصالة " شماره دوم، ص24.

روشنگران...
ما را در سایت روشنگران دنبال می کنید

برچسب : پراکنی,سکولار,التقاطی,دموکراسی,شورایی,اسلام,توصیه, نویسنده : rawshangarana بازدید : 196 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 3:56