سناريو و بحران هويتي سرگشتگان جدا شده از دولت و حکومت اسلامی (2) (376)

ساخت وبلاگ

سناريو و بحران هويتي  سرگشتگان جدا شده از دولت و حکومت اسلامی (2)  (376)

 

 

(برگرفته از کتاب ارزشمند « روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم»)

به قلم : استاد مجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی

 

بسم الله  و الحمد لله

اما بعد :

اگر دقت شود تا آنجا هم که به سنن و شیوه های قانون شريعت در مورد هجرت و جهاد  مربوط می شود ،  این افراد کارنامه درخشانی ندارند. هر جا منفعت سیاسی شان اقتضا کرده  از هر نوع خط قرمز عبور کرده اند و به روی خود هم  نیاورده اند. از عدم  هجرت به دارالاسلام  و برچسب زني بدون دليل به مسلمين شريعت گرا همچون لفظ خوارج و رافضي كه درفحشنامه هاي خود گنجانده اند و جاري نمودن جويبارهاي خون مسلمين در عراق و شام و يمن وساير سرزمينهاي مسلمان نشين و در نهايت توجيه خائنانه ي هم پيمان شدن با آل سعود و تركيه در جنگ با مسلمين ، زمينه را براي اتحاد تمام حكومتهاي مرتد منتسب به اهل سنت با آل سعود تحت عنوان « اتحاد جهت جنگ با ارهاب » فراهم نمودند و تا به حال صدای يكي از آنها هم در نيامده است .

 اين يكي از اهداف اين منحرفين بوده است و طبيعي است كه نبايد با آن هم مخالفتي داشته باشند ، اينها فقط بخشي از خدمات و واكنشهاي اين معلمين اخلاق جهاد نماست كه بوق كرنايشان گوش همگان را كر نموده است . بايد قبول داشته باشيد كه كلاه داوري و خط نگهدار اصول و منهج برای کسی که هر جا منفعت سیاسی سكولاريستهاي جهاني و دولتهاي دست نشانده ي آنها اقتضا کرده  از هر نوع  خط قرمزی عبور کرده است ، کمی گشاد است.

حالا چرا این منشعبین اتحاد گرا [1]در هشدار ما به « تاجران جهاد و مجريان جنگ نيابتي » خود را ناچار دیده اند  در برابر ما و در کنار آنها ظاهر شوند؟  

 یک علت آن استکه استراتژی اعلام شده این دسته از مجريان جنگ رواني بر عليه دولت اسلامی و مجاهدين شريعت گرا و متحد کردن نیروهای مسلح مخالف با جريانات شريعت گرا است  و این در عمل جز یکی شدن با انشعابیون قدیمی تر از جريان شريعت گرايان و ديگر مخالفين سکولار جهانی و منطقه ای معنائی ندارد.

 طبیعی است  که نمیتوان از جرياني جدا شد واتحاد با همان جريان را علت وجودی خود تعریف کرد! برعکس  تنها دوری بیشتر و مخالفت  و تشدید اختلاف نظرات و مرزبندی ها با جرياني که از آن جدا شده اند میتواند هویت و موجودیت اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين  را تعریف و قابل دفاع کند.

 بنا براین وقتی این موجودات از اتحاد مبارزين و انقلابيون صحبت میکنند منظورشان اتحاد علیه  مبارزين و انقلابيون شريعت گراست و طبعا بهترین کاندید برای این اتحاد نیز جماعت فاسدشده  و به انحراف كشيده شده اي است كه در گذشته از سابقه ي خوبي برخوردار بوده است .

سوء استفاده از این موقعیت اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين  را وادار کرده است که اولاً در حالیکه انتقاد بافی و شبهه پراكني و برچسب زني هاي غير شرعي علیه  ما به ستون ثابت نشریه ها و رسانه هاي همسو با آنها تبدیل شده، انتشار سكولار ترین و ضد قانون شريعت ترین نظرات از جانب مجريان سكولار زده ي جنگهاي نيابتي را بروی مبارک نیاورند و ثانیاً هشدار ما در مورد خطر تبدیل این برچسب زني هاي شبهه انگيز غير شرعي به ريخته شدن خون مسلمين بي گناه و انحراف اهداف آزاديخواهان را فرصت مناسبی  برای بازهم حمله به ما و دفاع عملی از این مجريان جنگهاي نيابتي ببينند ، و به خیال خود با یک تیر دو نشان زدند. هم با ظاهر شدن در نقش داور در مورد جنگ رواني و دروغپراكني بر عليه مجاهدين شريعت گرا شركت جسته و يا سکوت کردند و هم در ادامه سنت انحرافي مخالفت خوانی و انتقاد بافی علیه جريان مجاهدين شريعت گرا  لگد دیگری به  جريان مجاهدين شريعت گرا زدند.

 حسن دیگر این نوع موضع گیری برای اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين ایناست که  این سوال طبیعی که «چگونه شما اتحاد با واسطه يا بي واسطه با سكولاريستهاي جهاني به رهبري آمريكا و از كانال حكومتهاي دست نشانده و مرتدي چون آل سعود و تركيه و قطر وافغانستان و پاکستان و غيره بر عليه مجاهدين شريعت گراي مخالف خود را جزو منهج اسلامي دانسته و میخواهید با آن متحد شوید» را فعلا ماست مالی و لاپوشانی کنند، و بحث را از منهج و استراتژي به روشها و سلايق ببرند، و هشدار منهجي علیه سكولار ترين موضع گيريها و مباحثی که تا کنون تحت نام قانون شريعت الله  و مجاهدين مطرح شده را با یک هشدار اخلاقی توخالی و بی پایه در مورد روشها و سلايق ، لوث و تخطئه کنند.

 پشت موضعگیری اين مجريان جنگ رواني برعليه مجاهدين چنین توطئه ها وحسابگریهای ويرانگري خوابیده است.  آن وقت جالب این جاست که چنین حساب گرانی به ما انگ خوارج و در پاره اي موارد رافضي بودن و غيره می زنند. هدف از اين برچسبها چیزی بجز ترجیح دادن منافع كفارسكولار جهاني و مرتدين محلي وراضي نمودن حسادت دروني خود بر مصالح مسلمين و ستم ديدگان نیست.

ما از اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين  مي پرسيم چه كساني خوارج هستند ؟ كساني كه جهت محافظت از دين، خون، ناموس، مال و ثمره ي جهاد مسلمين همه را به وحدت بر عليه دشمن مشترك و پرهيز از غلو، تند روي و مجريان جنگهاي نيابتي و مزدورين دعوت مي نمايند خوارجند ؟ يا آنكه بدون دليل شرعي جهت شعله ور نمودن جنگ مذهبي در عراق تمام شيعيان جهان را مرتد مي داند و يا تمام اهل سنت را ناصبي معرفي مي نمايند و يا جهت شعله ور نمودن جنگ ميان اهل سنت و رهانيدن اشغال گران و كفار سكولار جهاني از اتحاد مسلمين واژه ي خوارج را جهت قتل عام مسلمين توسط همديگر به كار ميگيرند؟ اينها به چه بهانه ي شرعي اسباب جاري كردن خون مسلمين  توسط همديگر را فراهم مي نمايند؟ اينها به چه دليل شرعي همكاري و تعاون با كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي بر عليه مسلمين را روا مي دانند؟  غوغاسالاري و دروغپردازي اينها تا كي مي تواند دوام داشته باشد و از مسلمين قرباني بگيرد؟

 

  • ·       سناريوي رقت انگيز سرگشتگان جدا شده از جريان مجاهدين :

مشکل همه نیروهای جدا شده از جريان مجاهدين شريعت گرا در این است که باید مدام حقانیت  جدائی شان از جريان مجاهدين شريعت گرا را برای خود و دیگران اثبات کنند. و این ضرورت ، خصلت سیاسی و منهجي مشترکی به همه آنها میبخشد: ضدیت با جريان مجاهدين شريعت گرا و سیاستها و روشهایش. 

 وقتی نیروئی از یک حزب يا جريان جدا می شود، اگر نخواهد خانه نشین بشود،  باید بتواند حزب  و نیروئی رادیکال تر و قدرتمند تر و فعال  تر از حزبی که ترک کرده است سازمان بدهد. اگر نتواند، خواه ناخواه در انظار جامعه و حتی در ذهن و صفوف خودش کارش قابل توجیه نخواهد بود. تراژدی جداشدگان از ما اینست که قادر به ایجاد دولت ، جريان ، حزب و سازمانی قویتر از جريان و دولتي  که ترک کرده اند نبوده اند و نمی توانند باشند.   چرا که نمی توان از این جريان شريعت گرا و از موضع  شريعت گرايي آن و منهج صحيح و روشن آن انشعاب کرد .

جريان مجاهدين شريعت گرا در برنامه و استراتژی و شیوه های فعالیتش مظهر و نماینده ياصولي و بنيادي بودن  و سرسختی و یک دندگی و سازش ناپذیری ای است که الله متعال آنرا کلید محبوب و مردمي شدن قانون شريعت الله می داند. انشعاب از چنین جريان و تشكلي آغاز دور شدن جدا شدگان از این اصولي و بنيادي بودن و از این استراتژی و سیاستها و چرخش بیشتر و بیشتر به گمراهي و جاهليت و سكولاريسم است. حتی اگر خود چنین فکر نکنند و دلیل دیگری برای انشعاب شان بتراشند، از یک موضع ضد شريعتي از جريان مجاهدين شريعت گرا جدا می شوند و در ادامه بیشتر به گمراهي و جاهليت می غلطند.

مسلحين رياست و شهرت طلب جداشده  دقیقا همین سیر را طی کردند و مفتي هاي كتابخانه اي مقيم سرزمين كفار محارب كه در جنگ رواني بر عليه مجاهدين شريعت گرا شركت داشته اند نيزبه ناچار قدم در همین راه گذاشته اند .

مشکل دیگرجدا شدگان از جريان مجاهدين شريعت گرا این است که جدائی آنها ، بر خلاف انتظار و ادعایشان  ، با آنكه باعث كشته شدن هزاران مسلمان بي گناه و مخلص گشته است اما  تاثیر منفی كشنده ای بر تشكيلات منسجم مجاهدين شريعت گرا نداشته است. 

زماني كه عده اي با ادعاي اينكه :

  • جريان منحرف شده
  • جريان مخالفين خود را مجبور به بيعت مي كند
  • جريان مخالفين خود را تكفير مي كند
  • جريان اصل در مورد عموم مسلمين را كفر مي داند
  • جريان خوارج اين عصر هستند
  • جريان از توليدات روسيه ، آمريكا ، جزاير قناري ، موجودات ناشناخته ي كره ي مريخ و غيره هستند
  • جريان جهت زشت نمودن چهره ي اسلام توليد شده و آمريكا و روسيه مي خواهند از اين كار جلوگيري كنند
  • و جريان غيره و غيره است و اين كار و آن كار كرده و...  و رسما از اين جريان اصولي شريعت گرا فاصله گرفته و علاوه بر آن در جنگ رواني و يا مسلحانه بر عليه آن در صف دشمنان قانون شريعت الله قرار مي گيرند.

قاعدتا باید آثار و عواقب این انحرافات عدیده  در جرياني كه از آن فاصله گرفته و بر عليه آن اعلان جنگ رواني و مسلحانه نموده اند سریعا خود را نشان بدهد. هر چه باشد « به اصطلاح شيوخ و علماي معروف و پیروان واقعی اسامه بن لادن »  به همراه مريدان شيوخ دستگاه آل سعود جريان مجاهدين شريعت گرا  را ترک می کنند و انتظار همه اینست که تشكيلاتي  که بجا مانده  در غیاب این به اصطلاح نمایندگان واقعی جهاد ،یک سره در گرداب انحرافات عدیده اش غرق شود و در مقابل، شيوخ و مفتيان ساكن در سرزمينهاي كفار محارب به همراه گروهكهاي مسلح انشعابی حول  اتحاد جديد و جهاد راستینشان به سرعت نیرو جمع کنند و به حزب و جریان اصلی  تبدیل شوند.

  اما واقعیت درست عکس این را نشان میدهد. ملاهاي كتابخانه اي چون ابوبصير و قتاده و امثالهم و شيوخ آل سعود و مريدانشان رفتند و گفتند اصلا عالمي با اينها باقي نمانده است، اما بر خلاف ميل اينها تشكيلات مجاهدين شريعت گرا ماند و قویتر شد و خود اين ملاها و شيوخ دور از واقعيت پس از آنكه وظيفه ي خود را در ايجاد اختلاف و كشت و كشتار ميان مسلمين انجام دادند به سرعت پراکنده و خانه نشین شدند و كفار سكولار جهاني و مرتدين محلي از دست و زبانشان در امان ماندند .

منشعبين در همان اولین روزهای بعد از انشعاب، با جاهليت موجود و سكولاريست هاي مرتد در جبهه اي مشترك بر عليه برادران قبلي خود وارد جنگي غير شرعي و وحشيانه شدند و در مراحلي بعدي افكار عمومي و برخورد كفار سكولار جهاني باعث منفرد شدن اين سرگشتگان منشعب گرديد و هم اكنون در بدترين شرايط در بين نابودي و يا پذيرش شرايط كفار جهاني از كانال مزدوران محلي گير كرده اند . و در حالي برادران  ما منسجم و یکپارچه دارند سیاست های قانون شريعت الله را به پیش میبرند منشعبين و مفتيان كتابخانه اي مقيم سرزمين هاي كفار محارب ناگزیرند فکری بحال بحران هویتی شان بکنند. ملاهاي ترسو و وراج جداشده  كه مجري گفتمانهاي خاله زنكي گشته اند نيز،  گرچه دیر رسیده اند اما به سرعت در همین جهت در حال پیشروی هستند.

در هر حال تراژدی این جدا شدگان اینست که جرياني  که ترک کرده اند نه تنها بحران ندارد و تضعیف نشده است بلکه فعالیت هایش  گسترش یافته و همچنان به پیشرویهایش ادامه داده و موقعیت قویتر و پرنفوذ تری  در جامعه پیدا کرده  است. کافی است موقعیت امروز جريان را با چند سال سال پیش مقایسه کنید تا به درجه پیشروی های مجاهدين شريعت گرا پی ببرید. این واقعیت برای هر آدم منصفی قابل مشاهده است بجز برای نیروهای انشعابی از مجاهدين شريعت گرا . اينكه واقعیات را نمی بینند به این دلیل نيست که منصف نیستند؛  بلکه به این دلیل که منطق جدائی از جريان و منهج صحيح مجاهدين شريعت گرا چنين حکم می کند که نبينند .

این انکار تشكيلات مجاهدين شريعت گرا خواه ناخواه به انکار موقعیت قانون شريعت الله و  مجاهدين بنيادين و اصولي شريعت گرا در جامعه منجر میشود و این جنبه عملي و تراژیک تر موقعیتی است که انشعابیون مجري جنگهاي رواني و مسلحانه ،  خود را به آن دچار کرده اند.

جنبش ، جريان ، حكومت و تشكيلات جريان مجاهدين شريعت گرا یک گفتمان و تحرك حاشیه ای و بیربط به تحولات عمومي جامعه و مبارزات حق طلبانه ي مسلمين تحت ستم نیست که بتوان درمقابلش ایستاد و قدرت و موقعیتش را در دل تحولات سیاسی جاری در جامعه نفی و انکار کرد و واقع بین باقی ماند.

جريان و تشكيلات مجاهدين شريعت گرا بیش از آن با تحكيم شريعت الله  ، با مبارزات ضد اشغالگري ، آزاديخواهي ،با اعتراض اجتماعی علیه اشغالگران سكولار خارجي و مزدوران محلي ، با جنبش حقوق مادي انسانها در تامين رفاه و حقوق امنيتي و انسانهاي تحت حاكميت مسلمين به هم تنیده شده است که بتوان حساب این دو را از هم جدا کرد.

مخالفین جريان ما تا رك و راست بودن اراده ي ما در تطبيق شريعت الله و پيشروي هاي حيرت انگيز ما در دل و سرزمينهاي مسلمان نشين در اكثر خاك مسلمين را انکار نکنند نمی توانند در برابر جريان شريعت خواه ما بایستند. همانطور که عکس این قضیه هم صادق است. نمی توان در مورد جنبش علیه سكولاريسم و اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي و تطبيق قانون شريعت الله صحبت کرد و از  جريان اصيل مجاهدين شريعت گرا اسم نبرد.

 این انکار موقعیت جريان اصيل مجاهدين شريعت گرا و لاجرم موقعیت اجتماعی قانون شريعت الله، آن حلقه ایست که انحلال طلبی حزبی این غوغاسالاران و مجريان گفتمانهاي خاله زنكي  جدا شده را به شکست طلبی شان در یک مقیاس اجتماعی پیوند می دهد.  عارضه ي مشترك ديگر شكست طلبي اين نيمه ملاهاي غوغاسالار دروغپرداز و تمام  تفاله هاي دور ريخته شده توسط آزمايشگاه جهاد كه همه در آن مشترك هستند ، نوشتن یاس و سرخوردگی و بحران خود به پای جريان مجاهدين شريعت گراست.

نوحه سرمي دهند كه :

-        جهاد و جريان مجاهدين به دليل عدم وجود رهبريت شايسته و پرچمي واضح بحران زده شده است

-        مجاهدين در پياده سازي قانون شريعت  دچار اشتباه گشته اند

-        جريان مجاهدين شريعت گرا يك رهبر واحد ندارد

-        جريان مجاهدين شريعت گرا سردرگم و پراكنده است

-        و...

 

  • اولين پرسشي كه براي شنونده ي اين افاضات پيش مي آيد اين است كه چرا يك شخص يا حزب مدعي اسلام و قانون شريعت تا اين اندازه تو سر خودش مي زند ؟ مگر نه اینکه شمائی که از جريان مجاهدين شريعت گرای اهل سنت  بیرون زده اید خود را نماينده ي اسلام راستين و منهج حقيقي جهاد و مجاهدين مي دانيد ، این خود زنی ها برای چیست؟

مخالفت با تشكيلات و جرياني که ترک کرده اید  قابل فهم است و انتظار نمي رود به تمجيد و ستايش آن بپردازيد، اما  چرا خودتان را هم قبول ندارید؟  اگربه ادعاهای خودتان باور دارید،  اگر واقعا این تشكيلات و جريان از مجاهدين شريعت گرا منحرف شده  وشما پرچمداران راستین مجاهدين و تطبيق قانون شريعت الله و مبارزات آزاديخواهانه ي مسلمين بر عليه كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي هستید چرا هر چه از این تشكيلات و جريان  دورتر می شوید مایوس تر و پریشانحال تر می شوید؟!

از جرياني كه نمايندگي جهاد راستين را نمايندگي مي كند و خود زماني براي چنين جهادي تبليغ مي كردند فاصله مي گيرند و براي توجيه خود ناگزيرند حتي اين ادبيات مشترك را نيز نفي و انكار كنند . خود بحرانزده می شوند و مثل موری که یک قطره باران بر لانه اش افتاده اعلام می کند که جهان را آب برد و بايد از اول شروع كرد و اين دولت و حکومت اسلامی و این تشكيلات و جريان را كنار گذاشت؛ حتی اگر به قیمت کنار آمدن و متحدن شدن با مزدوران اشغالگران خارجی و منافقین محلی باشد و بايد اتحاد داشت و غيره و غيره ، بحران خود را به پای مجاهدين شريعت گرا می نویسند.

در حالي كه معني تمام اين غرزدنهاي خاله زنكي اين است كه خودم بحران دارم، خودم گیج و سرگشته ام، خودم خراب کرده ام. و تمام اين غوغاسالاريها یک فرافکنی از سر نا اميدي و احساس غبن و سرخوردگی از جدائی از جريان راستين مجاهدين شريعت گراست.  مظلوم نمائیهائی نظیر اينكه فلاني توجام جيش كرد، يكي بستني منو ليس زد، اونا منو ناراحت كردند، باهام مشورت نکردند، دلم رو شكستند، مي خواستند بهم فوش بدهند و ... نیز انعکاسی از این واقعیت است.       

  • ·       زمينه هاي كلي چند دستگي و انقسام

تقسيم شدن احزاب و جريانات انقلابي، رفرميست ، اقتصادي، فرهنگي، ورزشي و غيره ، يكشبه وبه صورت اتفاقي رخ نمي دهد، بلكه  - با صرف نظر از خرابكاريهاي عوامل دشمنان خارجي  - بايد گفت كه نتيجه ي تحولات درونگروهي و واكنشي به اتفاقات  زنده ي جامعه مي باشد .

رابطه ي مبارزين با سياستها و استراتژي هاي كلان درون گروهي و رويدادهاي جامعه به صورت يكجانبه نيست . استراتژيهاي كلان درون گروهي و تحركات موجود در جامعه بر استراتژي و تاكتيكهاي دور و نزديك مبارزين تاثيرگذار مي باشند . بدين ترتيب انقسامات نيز انعكاسي از وضع موجود تشكيلات و جامعه است و مهر شرايط ویژه دوره خویش را با خود  دارد.

زماني كه مجاهدین برجسته ی اهل سنت استراتژي كلان القاعده جهاد و قتال با يهود و نصارا اعلام نمودند ، جریان دیگری ضمن همكاري و حفظ وحدت فرماندهي و عمل در قتال با اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي به رهبری آمریکا، بر اين باور بودند كه جنگ كنوني ما با سكولاريستهاي جهاني و مرتدين سكولار داخلي است كه در رسيدن به اهداف خود از تمام مذاهب و اديان به عنوان يك ابزار و وسيله سوء استفاده مي كنند نه بر عليه يهود و نصارا ، به همين دليل القاعده الجهاد ضد سكولاريسم  را دقيقتر از القاعده الجهاد ضد يهود و نصارا مي دانستند و جريان و اپوزيسيوني شدند در داخل تشكيلات مادر كه ضمن حفظ وحدت فرماندهي و عمل ( دفع دشمن صائل و محارب بدون توجه به عقيده ي وي )  داراي ديدگاههاي خاص خود بودند. اين نوعي از اختلاف درونگروهي بود كه بر اثر اختلاف بر استراتژي كلان درونگروهي اتخاذ شده بود و  تا آخرين روزهاي زندگي اسامه بن لادن  به قوت خود باقي ماند و مديريت مي شد .

كتائب كوردستان نيز پس از حملات هوايي نيروهاي متحد آمريكا و زميني سكولاريستهاي مرتد محلي به امارت اسلامي هورامي غربي و سرازير شدن آنها به داخل مرزهاي ايران و قدرت گيري القاعده در بلاد رافدين از انصارالاسلام جدا شدند . و دسته هايي از افراد كتائب كوردستان نيز ابتدا با پيش كشيدن بحثهاي خاله زنكي  - كه اكثراً به دليل بي كاري به سراغشان آمده بود - راه خود را از كتائب جدا نمودند ، و گروهي خسته و بريده از جهاد نيز با ادبيات شبهه جهادي آلوده شده با شبهات مسموم اخوان الشياطين و سلفي هاي آل سعود و ...جهت توجيه انشقاق و جدايي خود ، خاك در چشم اطرافيان پاشيده و به مقابله با جريان مجاهدين پرداختند .

یعنی با همان ادبيات ، اتهامات و زراد خانه حاضر آماده ای که درتمام طول جهاد در چند دهه ي گذشته هر مجاهد و جماعت و جريان شريعت گراي مسلحي  را به آن متهم میکردند به جنگ با جهاد و مجاهدين شتافتند .و در  دوره ای که ديكتاتوري سكولاريسم و جاهليت حاكم بر سرزمينهاي مسلمان نشين جامعه را از شبح القاعده میترساند بحثها و شبهات بي پايه و اساس  شبه جهادي علماي سوء در محافل و شب نشي نيهاي دلسردكننده ي آنها جا باز میکند.  اين يكي از بيماريهاي منافقين است كه به دلیل جهل آنها در انتخاب شرعی و شورائی رهبریت و تقدیم سمع و طاعه ی خواسته شده به رهبریت در ميان برادران ما شيوع مي يابد و ناگزير آنها را وادار به گوشه نشيني و كناره گيري و يا انشعاب و توليد گروه و فرقه اي جديد مي نمايد .

منشعبین ما در واقع  از افق و سیاستها و استراتژی جريان مجاهدين شريعت گراي فرقه ي ناجيه  که تا مقطع جدائی خود در آن سهیم بوده اند، و مهمتر از آن، از یک موجودیت شريعت گراي اصولي  و پر نفوذ و دخالتگر در سرنوشت جامعه انشعاب می کنند و لذا مي توان گفت كه  از دست دادن امید ، اعتماد به نفس، روحيه ي انقلابي  و انسجام نظری از عوارض طبیعی این انشعابهاست.

در پيش گرفتن چنين واكنشهاي بيمارگونه - مستقل از نیات جدا شدگان، ادعاهایشان و یا تبیینی که از جدائی خود بدست می دهند - آب به آسیاب ديكتاتوري سكولاريستي اشغالگر و مرتدين و منافقين محلي ريختن و مستقیما در خدمت مصالح و اهداف آنها قرار گرفتن و ضربه زدن به اتحاد ، وحدت فرماندهي مسلمین شريعت گرا و كمك به ايجاد ضعف و سستي در صف مجاهدين و ريخته شدن ابهت آنها در دل دشمنان قانون شريعت الله ، و در نهايت مسلط شدن روحيه ي نفاق و نا اميدي  و ايزوله شدن خودشان مي باشد  .

برای یک لحظه تصور کنید که جريان مجاهدين شريعت گرا كه رسول الله صلي الله عليه وسلم اعلام نموده است كه پيوسته و هميشه در طول تاريخ تا روز قيامت وجود دارند، در این نوحه خوانی  جداشدگان شریک میشد، آیا در این صورت اساسا از جهاد چیزی و اسلام بجا می ماند؟!  ما ایستادیم واجازه ندادیم جنبش امید و پیشروی را به جنبش نا اميدي و يأس تبدیل کنند، اين واقعيت بخشي از صبر و استقامت ما در مبارزه ای است که پیروز شده ایم و اجازه نداده ايم كه  این یاس پراکنی ها نقشی فراتر از پارازیتهائی در سیر پیشروی جريان و جهاد  ما داشته باشد.  

 



[1]آشكارا ازجماعت مسلمین که رهبریت کنونی نظام اسلامی ما نمایندگیش رامیکند منشعب مي شوند ودربرابر ازدولت اسلامی وديگر احزاب  رنگارنگ وابسته به یکی از قدرتهای سکولار جهانی و حکومتهای دست نشانده ی محلی درخواست اتحاد دارند!  

روشنگران...
ما را در سایت روشنگران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rawshangarana بازدید : 211 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 18:19