عهد و پیمان بر سر مبانی اسلام و تشکیل دولت اسلامی با پشتوانه ی اسلحه ، نظم و خودانتقادی (165)

ساخت وبلاگ

 

عهد و پیمان بر سر مبانی اسلام و تشکیل دولت اسلامی با پشتوانه ی اسلحه ، نظم و خودانتقادی (165)

 

(برگرفته از کتاب ارزشمند « روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم»)

به قلم : استاد مجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی

 

بسم الله  و الحمد لله

اما بعد :

احمد بن حنبل همراه با شرح جابر روایت کرده است :جابر گفت : آن روز گفتیم ای رسول الله صلی الله علیه وسلم  بر سر چه چیزی با تو بیعت کنیم؟!

فرمود :

1- فرمانبرداری در رنج و راحتی.

2- انفاق در تنگدستی و توانگری.

4- امر به معروف و نهی از منکر.

4- در راه خدا سخن حق بگویید و از ملامت هیچ ملامت گری بیمناک نباشید.

5- مرا مانند زنان و فرزندان خود حمایت کنید .[1]

در روایت کعب که ابن اسحاق آن را آورده است فقط بند آخر وجود دارد و کعب نقل کرده است :بعد از اتمام سخنان عباس به او گفتیم : گفتار تو را شنیدیم. سپس به رسول الله صلی الله علیه وسلم  روی کردیم و گفتیم : ای رسول الله صلی الله علیه وسلم  ! لب بگشای تا آنچه را از طرف خود و پروردگارت می خواهی تعهد نماییم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  قسمتی از آیات قرآن را تلاوت نمود و مردم را به راه خدا فراخواند و آنها را به اسلام تشویق کرد. سپس فرمود : از شما پیمان می گیریم که مرا مانند زنان و فرزندان خود حمایت کنید. براء بن معرور دست خود را به سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم  دراز کرد و گفت : قسم به خدایی که تو را به حق برانگیخته است پیمان می بندیم که از تو همچون زنان و فرزندان خود حمایت کنیم. ای رسول الله صلی الله علیه وسلم  ! با ما پیمان ببند. به خدا ما اهل جنگ و پیکاریم و این خصلت را از بزرگان خود به ارث برده ایم. ابوالهیثم بن تیهان سخنان براء بن معرور را برید و گفت : ای پیامبر خدا! ما با یهودیان روابطی داریم که آنر ا قطع خواهیم کرد، آیا ممکن است که وقتی کار تو نتیجه گرفت ما را رها کنی و به سوی خویشاوندان خود برگردی؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم  لبخندی زد و فرمود : خون و جان ما در گرو یکدیگر است. شما از من و من از شمایم با

هر که جنگ کنید، می جنگم و با هر که صلح کنید، صلح می کنم .[2]

1- بندهای پنچ گانه بیعت از قوت وضوح چنانی برخوردارند که به هیچ وجه سستی و ضعف را به خود را نمی دهند. پیمان بر سر مبانی اسلام چیزی است و پیمان بر سر تشکیل دولت اسلامی چیز دیگر. ابرمردانی که آماده اند تا در میان مسلمانان، گمنام بمانند، چیزی است و دلیر مردان دیگر که آماده اند تا دولت اسلامی با تکیه بر بازو و ارواح و اموال و خونهایشان برپا گردد و دیگر زمان بیعت عقبه ی اول که در آن به مسأله ی جنگ و جهاد اشاره نشده است، سپری شده واینک بیعت و پیمان تاریخی بر اساس جهاد و مبارزه بنیاد نهاد شده است.

با این وجود جهاد و جنگ در فرهنگ آنان ویرانی و نابودی نیست بلکه مبارزه ی منظم و سازندگی با اهداف مشخص و از پیش تعیین شده است، که با رسیدن رهبر اسلام به مدینه پیروزی را رقم می زند.

2- پاسخ دور از تردید فرمانده ی انصار، براء بن معرور چه بجا و به موقع است!

«قسم به خدایی که تو را به حق برانگیخته است، پیمان می بندیم که همچون زنان و فرزندان خود از تو حمایت کنیم. ای پیامبر! با ما پیوند ببند. به خدا ما اهل جنگ و پیکاریم و این خصلت را از بزرگان خود به ارث برده ایم».

براء سخنگوی رسمی و رئیس هیأت مذاکره کننده است که در راه حج با فعالیت و سعی و تلاش دعوتگران مسلمان به دین اسلام گرویده است و اینکه قدرت و امکانات قوم خود اعم از جنگجو و سلاح و تدارکات را به فرستاده ی خدا تقدیم می کند. و هر اندازه صاحبان توان و نیرو به تجربه های عملی و جنگ ومبارزه های عملی وارد شوند به همان اندازه به قدرت نقشه ی نظامی و توان جنگی و دفاعی آنان افزوده می شود.

3- تکلیف و دستور چیزیست و مذاکره و گفتگو چیز دیگر. به همین خاطر ذهن ابوالهیثم بن تیهان که مسلمان بزرگواری بود به نکته ی حساسی رسید که بدون تعارف و با صراحت آن را مطرح کرد و سخنان براء را برید و گفت : ای پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم ! ما با یهودیان روابطی داریم که آن را قطع خواهیم کرد، آیا ممکن است وقتی کار تو نتیجه گرفت ما را رها کنی و به سوی خویشاوندان خود برگردی؟ پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم لبخندی زد و فرمود : خون و جان ما در گرو هم است شما از من هستید و من از شمایم با هر که جنگ کنید، می جنگم و با هر که صلح کنید ،صلح می کنم. چه مذاکره ی نادر و بی نظیری که بین سرباز و فرمانده یا یک مسلمان و پیامبر به وجود آمده است!

بنابراین پیشنهاد ابی الهیثم بن تیهان، این شاگرد وفادار و با ایمان مصعب، به پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بیهوده نیست که سرشار از حکمت و درایت است؛ زیرا قطع رابطه با یهود، به معنای اعلام جنگ با آنهاست و چنانچه با آنان قطع رابطه کنند و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم نیز بعد از پیروزی به میان کسان خود در مکه برگردد، این به معنای رها کردن مسلمانان زیر چنگ قدرت یهودیان است تا هر کاری می خواهند بر سر آنان بیاورند و تر و خشک آنها را ریشه کن کنند. پس چنانچه ابی الهیثم می تواند درباره ی آینده بیندیشد و پیرامون این مسأله ی مهم با پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم مذاکره کند کدام رهبر و پیشوا در دنیا می تواند پیروان خود را از این حق محروم کند و کدام رهبر و پیشوا می تواند ادعا کند که فوق قانون و محاسبه و محاکمه است؟!

 

 



[1]مبارکفوری ،الرحیق المختوم، ص 166

[2]ابن هشام، السیره النبویه،ج 2، ص 85


موضوعات مرتبط: آثار ابوحمزه المهاجر هورامی روشنگران...
ما را در سایت روشنگران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rawshangarana بازدید : 204 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:27